سه شنبه 13 آذر 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » با خشونت هرگز

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 با خشونت هرگز « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Yashan
پستتاریخ: یکشنبه 27 آذر 1390 - 07:49    عنوان: با خشونت هرگز پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

خبرنگار و همكار سايت
خبرنگار و همكار سايت

عضو شده در: 8 مهر 1390
پست: 311
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 8060

سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد …
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا .

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر …
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام …
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه‌ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز ...
با خشونت هرگز ...
با خشونت هرگز ...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
Yashan از این تاپیک تشکر میکنم 
soveh
پستتاریخ: یکشنبه 27 آذر 1390 - 16:18    عنوان: پاسخ به «با خشونت هرگز» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

Applause Applause Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: یکشنبه 27 آذر 1390 - 22:24    عنوان: پاسخ به «با خشونت هرگز» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

yaskan, Applause
ا خشونت هرگز ...
با خشونت هرگز ...
با خشونت هرگز ... Very Happy Cool
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
Yashan
پستتاریخ: سه‌شنبه 29 آذر 1390 - 07:56    عنوان: پاسخ به «با خشونت هرگز» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

خبرنگار و همكار سايت
خبرنگار و همكار سايت

عضو شده در: 8 مهر 1390
پست: 311
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 8060


معلم عصبانی آمریکایی برای تنبیه دختر بچه پنج ساله انگشت اشاره دست راست وی را که برای اجازه گرفتن بلند کرده بود برید.

زمانی که "ژارین" پنج ساله به همراه دوستانش در حال نقاشی کردن بوده ناگهان ظرف رنگ را بر روی زمین می‌اندازد و معلم نقاشی‌ را عصبانی می‌کند.
"بریان مورفان" 46 ساله که از این شیطنت کودکانه عصبانی شده بوده در مقابل دیدگان 14 کودک دیگر انگشت اشاره دست راست این دختر بچه را که برای اجازه گرفتن برای عذرخواهی بلند کرده بوده با قیچی کاردستی همکلاسی ژارین قطع می‌کند.
مدیر مدرسه "ناتانش رویال" نیویورک با شنیدن صدای جیغ و فریاد همکلاسی‌های ژارین بلافاصله به کلاس نقاشی مراجعه می‌کند و با مشاهده حادثه رخ داده پلیس را در جریان قرار می‌دهد.
نیروهای پلیس شهر نیویورک پس از حضور در صحنه حادثه برایان عصبانی را که بیش از 24 سال سابقه تدریس در مدارس ابتدایی داشته دستگیر و روانه زندان می‌کنند.
ژارین هم‌ اکنون در بیمارستان مرکزی نیویورک بستری است و پزشکان امید دارند به دلیل حضور به موقع نیروهای امداد و پیوند انگشت قطع شده وی بتواند بار دیگر از این انگشتش برای اجازه گرفتن استفاده کند.
هنوز علت بروز این رفتار خشونت‌آمیز از سوی معلم باسابقه مشخص نیست.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
abbasbehnam
پستتاریخ: جمعه 3 خرداد 1392 - 20:58    عنوان: پاسخ به «با خشونت هرگز» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 31 اردیبهشت 1392
پست: 228
محل سکونت: تهران - u.s.a - texas san antonio
usa.gif


امتياز: 6130

پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید
من که رفتم بنشینید و هوارم بزنید
باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد
بنوسید که بد بودم و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم ، سیر شدم
پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید
دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید
خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید
آی ، آنها ، که به بی برگی من می خندید
مرد باشید و . . . بیایید و . . . کنارم بزنید
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » با خشونت هرگز
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc