عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
کاش میشد
یک صبح
کسی زنگِ خانه هامان را بزند
بگوید
با دستِ پر آمده ایم
با لبخند
با قلبهایی آکنده از عشقهای واقعی
از آنسوی دوست داشتن ها
آمدهایم بمانیم و هرگز نرویم
کسی که بداند
چقدر جایِ شادمانیهای بی سبب در دل نسلِ ما خالیست
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
زهر در میدهم پندش ولیکن بر نمیگیرد
خدا را این نصهیت گوی حدیث ساغر و می بود
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمیگیرد
بیا ای ساغی گلرخ بیا بر باده رنگین
که فکری در دریون ما از این بهتر نمیگیرد
عضو شده در: 7 اسفند 1389 پست: 51 محل سکونت: یه جایی زیر آسمون آبی
امتياز: 1395
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم
There is a time to be in love and there is a time to move beyond it. There is a time to be related and enjoy the relationship, and there Is a time to be alone and to enjoy the beauty of being alone. And everything is beautiful.
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید