عضو شده در: 10 بهمن 1384 پست: 175 محل سکونت: تهران
امتياز: 4645
فرارسیدن ایام سوگواری شهیده ولات حضرت فاطمه (س) را به تمامی مسلمانان
تسلیت عرض می نماید.
به خدا مادر من غرق به خون بود ولی
دست ز دامان ولایت نکشید
کلام فاطمي
قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء ( سلام الله عليها):
ما صَنَعَ أبُو الْحَسَنِ إلاّ ما كانَ يَنْبَغى لَهُ، وَ لَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسيبُهُمْ وَ طالِب2ُهُمْ.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) مي فرمايند:
آنچه را امام علىّ (عليه السلام) ـ نسبت به دفن رسول خدا و جريان بيعت ـ انجام داد، وظيفه الهى او بوده است، و آنچه را ديگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات مى نمايد.
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
پنجمین همایش ادبی - فاطمی "عطر یاس" امروز، چهارشنبه هفتم تیر ماه در سالن سلمان ساوجی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساوه برگزار می شود.
در این برنامه که همه ساله شاعران فرهیخته کشور و شهر ساوه اشعار خود را قرائت می کنند، امسال نیز همزمان با ایام سوگواری بانوی بی نشان حضرت صدیقه کبری (س) و با حضور "علیرضا قزوه" و شاعران دیگری از استان مرکزی، رنگ و بویی فاطمی می گیرد.
از دیگر مهمانان احتمالی این همایش می توان به "مهدی مظفری ساوجی" اشاره کرد.
ورود برای همه دوستداران حضرت فاطمه در این جلسه ادبی _ فاطمی آزاد است و قرار است از بین حضار 3 نفر به قید قرعه به زیارت بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) رهسپار شوند.
گزارش تکمیلی این همایش در ساوه سرا درج خواهد شد.
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
پنجمین همایش ادبی - فاطمی "عطر یاس" امروز، چهارشنبه هفتم تیر ماه در سالن سلمان ساوجی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساوه برگزار می شد. در این همایش تعدادی از شعرای شهر و استان ما به علاوه دکتر علیرضا قزوه (از شعرای طراز اول کشور) سروده های خویش را به محضر بی بی فاطمه زهرا تقدیم کردند.
در حواشی این مجلس ادبی...
امسال برای اجرای برنامه علاوه بر "فضل اللهی" (از دست اندرکاران این مراسم) از یک مجری خانم هم کمک گرفته شده بود.
پخش موسیقی در زمان اجرای اشعار ، امسال نسبت به سال های قبل، از رشد کمی و کیفی خوبی برخوردار بود.
چند نفر از شعرا از دست اندرکاران سالن خواستند که در هنگام قرائت سروده هاشان، موسیقی پخش نشود.
استاد قزوه علاوه بر ارایه اشعاری در مقام بانوی دو عالم، به درخواست دکتر ذکایی و مهدی مظفری ساوجی از ترکیب بند عاشورایی خویش نیز چند بخشی را بازخوانی کرد.
در هنگام قرائت برخی از اشعار مجریان برنامه و حضار، بدون هیچ تکلف و ... در غم دخت نبی اکرم (ص) اشک می ریختند و فضای سالن را منقلب می کردند.
در ادامه برنامه، "باقری" یکی از مداحان کشوری به مرثیه خوانی و ذکر مظلومیت بانو فاطمه الزهرا و امیر المومنین پرداخت.
به درخواست مجری برنامه این ذاکر اهل بیت در پایان برنامه خود، اشعاری را به لهجه مشهدی و در رثای امام غریبان برای حاضرین در جلسه خواند که با استقبال ادیبان و مردم ساوه مواجه شد.
سه نفر از حاضرین در جلسه نیز به قید قرعه میهمان حضرت امام رضا شدند.
"محمد علی رحیمی" نیز در این برنامه، اولین ترانه ای را که سروده بود را تقدیم کرد. او این ترانه را برای روز مادر و آنهایی گفته است که در آن روز با شاخه گلی به سراغ مزار مادر می روند. "رحیمی" که قرار است در خجسته میلاد حضرت زهرا در مدینه منوره، نایب الزیاره مردم ساوه باشد، با زبان ترانه، از بانوی بی نشان مدینه سراغ می گرفت تا که شاید بتواند دست گل ارادت شیعیان را بر مدفن ایشان قرار دهد...
در بخش جنبی این همایش، کارگاه طراحی و خوشنویسی و همچنین یک نمایشگاه کتاب کوچک برپا بود. تصویر زیر باز آفرینی یکی از پوسترهای "محمد مهدی کتابدار" را توسط "جهادی" یکی از طراحان شهرمان، نشان می دهد
تعدادی از مسئولین شهر، در لابه لای شرکت کنندگان در این همایش دیده می شدند.
یکی از حامیان مالی این مراسم، شرکت سپیدگچ ساوه بود که از "اقبالیون"مدیر عامل این شرکت به خاطر کمک های ارزنده به این قبیل برنامه های فرهنگی در ساوه، تشکر و قدردانی شد.
پایان مراسم، همراه بود با تقدیر و تشکر از میهمانان ادبیاتی شهرمان. به رسم یادبود به هر یک از این شاعران، یک تندیس بانقش "یا فاطمه" و لوح یادبود اهدا شد.
(در صورت امکان، برخی از اشعار قرائت شده در این مراسم در این سایت منعکس خواهد شد)
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
پهلو به پهلو در تنم درد است بانو
امشب شبي آشفته و سرد است بانو
بر كويه در باز دستي ميزند در
انگار پيغام بد آوردست بانو
در وانكن خواب در و ديوار و پهلو
تعبير دستي ناجوانمردانست بانو
در باز شد آه تو در افلاك پيچيد
آهت چه آشوبي به پا كردست بانو
هم ناله ات در چاه مي ريزد غمش را
هم ناله ات با چاه همدردست بانو
باغي كه از دستان مهرت آب مي خورد
حالا ببين پژمرده و زرد است بانو
پهلو به پهلو در تنم درد است بانو
امشب شبي آشفته و سرد است بانو
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
اي دو چشمت طرح شاليزارهاي زير كشت
دستهايت كشتگاه رازقي هاي بهشت
اي ابر توفان ، بگوآخر چه بودي كه خدا
اين چنين نام تو را بر سطح درياها نوشت
فصل نمرود وتو ابراهيم ديگر باش مرد !
اين تبر !اين دست تو ! اينهمتن بتهاي زشت
از ازل نام اقيانوسها با نام توست
اين طريق توست ، اين تقدير ، پيشاني نوشت
من تورا در پيچ و تاب بادها حس مي كنم
درد را در بين اين فريادها حس ميكنم
نيستي ، من چشمهايم را به باران بسته ام
با تمام چاه هاي كوفه پيمان بسته ام
چاه ها غمگين ترين نخل جهان را ديده اند
سالهاي سال ، اشك آسمانرا ديده اند
نخل ، اما در ميان خون شناور ، نخل نيست
نخل را وقتي بسوزانند ، ديگر نخل نيست
مبحث ديدن محول شد به لك لك هاي كور
با شما هستم ، شما خيل مترسكهاي كور
با كمال ميل ، اين تنديس آفت پيش كش
نخل اگر نخل است ، كي محتاج اين پاييزها است
اي دو چشمت طرح شاليزارهاي زير كشت
دستهايت كشتگاه رازقي هاي بهشت
در طريق تو ، قلم گرم سرودن مي شود
تك تك فانوسهاي شهر روشن ميشود
صفحه صفحه چشمهايت را سرودم ، آي مرد
چشمهايت را ببندي دفترم گم ميشود
گردبادي پشت در هياهو ميكند
در طريق توكسي از دور ((يا هو ) ميكند
عشق، اين جادوي وحشي، اين پري مست ، عشق
در طريق تو اساسا زندگي عشق است ، عشق
عشق را ديدم بيابان در بيابان مي وزيد
باد مجنوني كه تا سر حدامكان مي وزيد
جبرييل آمد ، كنار تكه ابري جاگرفت
در طريق تو كسي دست تو را بالا گرفت
در عميق گوشمان هنوز آواي اوست:
(( هر كه من مولاي اويم ، پس علي مولاي اوست))
نعره كناز تمام جامها مل خيزتر!
مي بنوشان !بيشتر ! لبريزتر ، لبريزتر
آسمان يكروز از روي سرم گم ميشود
بي نگين نام تو ، انگشترم گم ميشود
لطف ساقي كم مباد ! اين جام را از من مگير
بي گمان بي لطف ساقي ، ساغرم گم ميشود
بي كران آنگونه كه در كوچه هاي عشق تو
كودكبي دست وپاي باورم گم ميشود
يا مگرمولاي من در حسرت اين چيزها است
روزگاري اين زمين مثل جهنم مي گداخت
آسمان يك توده باران جنون در خوش داشت
چاه نخلستان به جاي آب ، خون در خويش داشت
نخل باقي ماند ، اما دستهاي او شكست
يكنفر در را به هم كوبيد يك پهلوشكست
ديدن يكمرد اما دست بسته سخت نيست ؟
داغ ، داغ يك زن پهلو شكسته سخت نيست ؟
از پر پرواز گفتي ، ناگهان تيرت زدند
شاخه گل هديه كردي ، آه شمشيرت زدند
پشت اين انديشه ها سر در گمي ها خفته است
نعره كن اي از تمام جامها مل خيزتر
مي بنوشان! بيشتر ، لبريزتر ، لبريزتر
قرنها با نام تو اشعار ما آتش گرفت
من همينجا با سكوت و درد عادت ميكنم
قصه خورشيد را هر شب روايت ميكنم
شاعر : مهدي ميچاني
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
گره خورد دريا به ابروي تو
شبي كه شكستند پهلوي تو
كبودند سياره هاي جهان
كبود است امشب ، سر و روي تو
تو خاتون باراني من شدي
گرفته ست درياچه ام بوي تو
ومي خواهم امشب چو اين آسمان
ببندم زمين را به بازوي تو
بخواب ! آتشم مي زند گريه ات
زمين لرزه شد از هياهوي تو
زمين لرزه شد چشمهايت شكافت
گره خورد دريا به ابروي تو
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
اي كه پا تا به سرت معجزه ی ناب خدا ست
دوجهان گوشه اي از خاك كف پاي شما ست
ما گنهكارترينيم و شما پاكترين
بين ما تا به شما ، آه عجب فاصله ها ست
نظري كن به غلامان كه گداي نظريم
گوشه ی چشم تو بانو ، خودِ دارو و شفا ست
تا كه يك لحظه نگاهي ز سر لطف كني
دستهامان ز سحر تا دل شب به دعا است
توهواي دل مايي ولي افسوس ودريغ
نيستي تا كه ببيني چقدر سر به هوا است
بهر عشقت چه دليلي ز تومحكم تراست
دل من عاشق وديوانه بي چون و چرا است
چقدر غصه و غم ديدي از اين عالم پست
يادگار غم تو اين جگر پاره ما ست
بعد از اين گريه كنم گوشه به گوشه به بقيع
تا كه يك روز بگويي مزار تو كجا است
عضو شده در: 17 بهمن 1384 پست: 348 محل سکونت: فعلا در تهرانم
امتياز: 13370
اي كه پا تا به سرت معجزه ی ناب خدا ست
دوجهان گوشه اي از خاك كف پاي شما ست
ما گنهكارترينيم و شما پاكترين
بين ما تا به شما ، آه عجب فاصله ها ست
نظري كن به غلامان كه گداي نظريم
گوشه ی چشم تو بانو ، خودِ دارو و شفا ست
تا كه يك لحظه نگاهي ز سر لطف كني
دستهامان ز سحر تا دل شب به دعا است
توهواي دل مايي ولي افسوس ودريغ
نيستي تا كه ببيني چقدر سر به هوا است
بهر عشقت چه دليلي ز تومحكم تراست
دل من عاشق وديوانه بي چون و چرا است
چقدر غصه و غم ديدي از اين عالم پست
يادگار غم تو اين جگر پاره ما ست
بعد از اين گريه كنم گوشه به گوشه به بقيع
تا كه يك روز بگويي مزار تو كجا است
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
سلام؛
mehdi2, جان،
كولاك كردي، واقعا ممنون
خدا رو شكر، قسمت شد كه در اين مراسم، حاضر بشيم و از زحمت دوستان، هم تشكري كنيم و هم لذتي ببريم
مراسم بسيار جالب و منظمي بود، دست همه دست اندركاران درد نكنه...
من دو مورد ديروز به ذهنم رسيد كه گفتم بد نيست، بگم:
اول اينكه:
به نظر من و تعدادي از شاعران، پخش موسيقي، مناسب مراسم "شب شعر" نيست!
«عجب فلوتي ميزد!» اين جملهاي خواهد بود كه يك مخاطب، بعد از شنيدن "شعر شاعر" همزمان با صداي يك "فلوت زيبا" در زمينه، خواهد گفت!
اين موضوع احتمالا براي دست اندركاران، روشن شد، چرا كه با اعتراض تعدادي از شاعران مواجه بود
دوم اينكه:
"جايزه دادن" واقعا مناسب چنين مراسمي نبود!
نميتونم خيلي در اين مورد توضيح بدم، چون روشنه كه "جايزه" يه جورايي براي مراسمي هست كه حضور مردم خيلي مهمه و صد البته اون مراسم جنبه "جشن" و "شادي" رو داره!
اما در شب شعري كه اگه يه شخص عادي، به بهانه "جايزه" بياد، چيزي جز خستگي براش باقي نميمونه و اون هم در مراسم "شب شعر شهادت حضرت فاطمه"، فكر نميكنم جايي براي "جايزه" (جوايزي به قيد قرعه) باشه!
تازه، اون هم در حالتيكه از شاعر گرانقدري چون "استاد قزوه" بخواهيم دست در كاسهاي كند و به اصطلاح، "قرعه كشي" كند!
يعني يه جورايي اين معني رو ميده كه ما شما رو دعوت كرديم كه هم شعري بخوانيد و هم دست كنيد در اين كاسه و يك برگه قرعه كشي در آوريد!
البته استاد قزوه هم چندان از اين كار استقبال نكرد و با سردي برخورد كرد!
اگر از كسي بخواهيم به كسي با دست خود، جايزه بدهد، شايد بد نباشد، اما دست كردن در كاسه و برگه قرعه كشي در آوردن...!
اميدوارم شأن اساتيد، بيش از اين در نظر گرفته شود
در كل، ضمن تشكر از همه دوستان دست اندركار و آرزوي موفقيت روز افزون، اميدوارم در تجربه "ششم" شاهد مراسمي پوياتر و موفقتر باشيم
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید