يك شنبه 11 آذر 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » شعر » تنها یی

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 تنها یی « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
abbasbehnam
پستتاریخ: جمعه 3 خرداد 1392 - 22:17    عنوان: تنها یی پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 31 اردیبهشت 1392
پست: 228
محل سکونت: تهران - u.s.a - texas san antonio
usa.gif


امتياز: 6130

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم ……
تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست
تنهای را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام
تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست
تنهایی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست
تنهایی را دوست دارم چون در خلوت و تنهاییم
در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشکهایم را نمی بیند
سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی.
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم.
ای کاش می دانستی…
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
هرگز قلبم را نمی شکستی
اگر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است.
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها، جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت، بهانه ای برای زیستن ندارد.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
abbasbehnam از این تاپیک تشکر میکنم 
abbasbehnam
پستتاریخ: جمعه 17 خرداد 1392 - 21:11    عنوان: پاسخ به «تنها یی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 31 اردیبهشت 1392
پست: 228
محل سکونت: تهران - u.s.a - texas san antonio
usa.gif


امتياز: 6130

دوست دارم
دلت تنگ است میدانم
قلبت شکسته است می دانم ، زندگی برایت عذاب است میدانم ، دوری برایت سخت است میدانم
… اما برای چند لحظه آرام بگیر عزیزم …
گریه نکن که اشکهایت حال و هوای مرا نیز بارانی می کند ،
گریه نکن که چشمهای من نیز به گریه خواهند افتاد …
آرام باش عزیزم ، دوای درد تو گریه نیست!
بیا و درد دلت را به من بگو تا آرام بگیری ، با گریه خودت را آرام نکن...!
با تنهایی باش اما اشک نریز ، درد دلت را به تنهایی بگو زمانی که تنهایی!
گریه نکن که اشکهایت مرا نا آرام میکند .!
گریه نکن چون گریه تو را به فراسوی دلتنگی ها میکشاند !

گریه نکن که چشمهایم طاقت این را ندارند که آن اشکهای پر از مهرت را بر روی
گونه های نازنینت ببینند ، و دستهایم طاقت این را ندارند که اشکهای چشمهایت را
از گونه هایت پاک کنند .!
گریه نکن که من نیز مانند تو آشفته می شوم!
گریه نکن ، چون دوست ندارم آن چشمهای زیبایت را خیس ببینم!
حیف آن چشمهای زیبا و پر از عشقت نیست که از اشک ریختن خیس و خسته شود؟
ای عزیزم ، ای زندگی ام ، ای عشقم ، اگر من تمام وجودت می باشم ،
اگر مرا دوست میداری و عاشق منی ،
تنها یک چیز از تو میخواهم که دوست دارم به آن عمل کنی و
آن این است که دیگر نبینم چشمهایت خیس و گریان باشند!
زندگی ارزش این همه اشک ریختن را ندارد ،
آن اشکهای پر از مهرت را درون چشمهای زیبایت نگه دار ،
بگذار این اشکها در چشمانت آرام بگیرند …
عزیزم گریه نکن چون من از گریه هایت به گریه خواهم افتاد !
وقتی اشکهایت را میبینم غم و غصه به سراغم می آید!
وقتی اشکهایت را میبینم حال و هوای غریبی به سراغم می آید !
وقتی اشکهایت را میبینم ، از زندگی ام خسته می شوم!
وقتی اشک میریزی دنیا نیز ماتم میگیرد ، پرندگان آوازی نمیخوانند ، بغض آسمان گرفته می شود ، هوا ابری می شود و پرستوهای عاشق خسته از پرواز !
گریه نکن عزیزم… آرام باش عزیزم،
بگذار این اشکهای گذشته را از گونه های نازنینت پاک کنم ،
دستهایت رادر دستان من بگذار عزیزم،
سرت را بر روی شانه هایم بگذار عزیزم و درد و دلهایت را در گوشم زمزمه کن عزیزم …
من می شنوم بگو درد دلت را عزیزم!
با گریه خودت را خالی نکن عزیزم چون بغض گلویم را می گیرد ،
با گفتن درددلت به من خودت را خالی کن تا دل من نیز خالی شود!
میدانم وقتی این متن مرا میخوانی اشک از چشمانت سرازیر می شود
آری پس برای آخرین بار نیز گریه کن چون
این درد دلی بود که من نیز با چشمان خیس نوشتم ...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
abbasbehnam
پستتاریخ: یکشنبه 19 خرداد 1392 - 04:00    عنوان: پاسخ به «تنها یی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 31 اردیبهشت 1392
پست: 228
محل سکونت: تهران - u.s.a - texas san antonio
usa.gif


امتياز: 6130

از عشق تو می نویسم هر چی که یادم بمونه

این دل من بدون تو هر لحظه تنها می مونه



توی دلم می نویسم قصه عشقو بلدم

فقط میخوام بهت بگم خیلی تو رو دوست دارم



اون روزا که عشقمو به تو باختم

توی قلبم خونه ای به عشقت ساختم



یه وقتایی تک و تنها یه گوشه تکیه میزنم

دلم میگیره و میخوام ساز گیتار بزنم



سازمو بر می دارم یه گوشه تنها می شینم

یه قطعه از عشق می زنم ٬ نمی دونم چی بخونم




دیگه گریه نکن ٫ گریه فایده ای نداره

دیگه اشکای چشات واسم مرحمی نداره

اون روزا یادت میاد که عشقمو دادی به باد

حالا منتظر نمون دیگه پیشت نمیاد

نامه هاتو نمی خونم ٬ همشونو می سوزونم

خاطراتمو جا می ذارم ٬ همش از تو گله دارم

دیگه پیشت نمی مونم

دلم می خواد تنها بمونم

دیگه از تو نمی خونم

نمی خوام عاشق بمونم

حالا میرم تک و تنها

توی تاریکی غم ها

توی یک سکوت غربت

میخورم حسرت و حسرت !

میسوزم میون غم ها

میمیرم یه گوشه تنها . . .
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » شعر » تنها یی
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc