تاریخ: یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 - 21:53 عنوان: درس های معنوی ساختار ایمنی بدن
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
کلاس نورانی
درس های معنوی ساختار ایمنی بدن
دومین خط دفاع غیراختصاصی
اگر میکروب ها از پوست و لایه های مخاطی عبور کنند، با دومین خط دفاع غیراختصاصی روبه رو می شوند. دومین خط دفاع غیراختصاصی چهار مکانیسم دارد:
1-پاسخ التهابی؛
2-پاسخ دمایی؛
3-گلبولهای سفید؛
4-پروتیین ها.
به اختصار این چهار مکانیسم را توضیح می دهیم و بر شکل معنوی و روحانی آن ها تطبیق می کنیم.
اول: پاسخ التهابی
التهاب نوعی موضعی است که به دنبال خراش، بریدگی یا هر نوع آسیب بافتی دیگر بروز می کند. این پاسخ از رویدادهایی تشکیل شده است که در مجموع سبب سرکوب عفونت و تسریع بهبودی می شود. فرض کنید سوزنی به انگشت شما فرو رفته و راهی برای ورود میکروب های بیماری زا به بخش های زیرین به وجود آورده است.
در این حالت سلول های آسیب دیده ی انگشت، ماده ای به نام هیستامین (Histamin) آزاد می کنند. هیستامین سبب باز شدن رگ ها و افزایش خون در محل آسیب دیده می شود. این سلول ها همراه با ماکروفاژهای مستقر در محل آسیب دیده، به عوامل بیماری زا حمله می کنند و می کوشند عفونت را سرکوب کنند و مانع از انتشار عامل بیماری زا و آسیب دیگر بافت ها شوند. در این حالت محل آسیب دیده، قرمز، متورم وگرم تر از نقاط اطراف آن است، این حالت نشان دهنده التهاب است.
نکته ی معنوی
واکنش التهاب نسبت به ورود میکروب به بدن را می توان با ملامت های نفس لوّامه پس ازارتکاب گناه در عرصه ی روحانی انسان مقایسه کرد که در قرآن هم به آن اشاره شده است:«لا اقسم بیوم القیامه و لا اقسم بالنّفس اللوّامه».1
اگر فرد پس از انجام معصیت، سرزنش های نفس لوّامه اش را سرکوب کند و به آن بال و پر ندهد، سبب می شود گناه گسترش یافته، بار دیگر تکرار شود. همچنین اگر نسبت به این پس زدن معنوی روح، بی توجه باشد، ممکن است عامل بیماری زا برای رشد و گسترش و آسیب های بیشتر به روح، فرصت پیدا کند.
دوم: پاسخ دمایی
هنگامی که بدن با عوامل بیماری زایی که به درون آن راه یافته اند، در حال مبارزه است، دمای آن تا چند درجه افزایش می یابد که این حالت تب نامیده می شود. تب نشانه ی مبارزه ی بدن با عوامل بیماری زاست. بسیاری ازعوامل بیماری در گرمای حاصل از تب نمی توانند به خوبی رشد کنند، در نتیجه از بین می روند یا دست کم از رشد سریع آن ها جلوگیری می شود.
نکته معنوی
شاید تجربه کرده باشید که انسان پس از گناه، دچار کدورت و گرفتگی روحی می شود و احساس می کند دلش گرفته است. گاهی وقت ها این غم مقدس، با ترس ونگرانی و تپش قلب همراه است که این حزن ها و خوف ها، نشانه ی ایمان فرد است که در روایات آن را علامت ایمان معرفی کرده اند.
این غم و ترس، مانع دیگری است که سبب از بین رفتن گناه یا جلوگیری از گسترش آن می شود. از این رو بهتر است با آن مبارزه نکنیم؛ چنان که پزشکان بر این باورند تا میزان تب افزایش نیافته است، از قرص های تب بُر استفاده نشود؛ زیرا تب سبب از بین رفتن میکروب ها می شود. این در حالی است که تصور عمومی برخلاف این مطلب است و مردم به سرعت می کوشند که تب را از بین ببرند. درباره ی روح نیز نباید هنگام ناراحتی و پس از گناه، سعی بر غفلت و شادی باشد؛ بلکه غصه خوردن مؤمن پس از سر زدن گناه، سبب بخشش گناه او می شود.
سوم: گلبول های سفید
مهم ترین بخش دومین خط دفاع غیراختصاصی بدن در برابر میکروب ها، به گروهی از از گلبول های سفید به نام فاگوسیت ها مربوط است. این سلول ها از راه فاگوسیتوز(ذره خواری) میکروب ها را می بلعند و متلاشی می کنند. فاگوسیتوز فرآیندی است که طی آن غشای سلول میکروب ها را احاطه و به کمک آنزیم های لیزوزومی، آن را هضم می کند.
نکته ی معنوی
در این مرحله از ساختار دفاعی روح،مؤمن نیازمند عاملی است که گناه را از بین ببرد و آثار آن را بر روح ترمیم کند. آن عامل چیست؟ خداوند یکتا در قرآن می فرماید:«انّ الحسنات یذهبن السیئات»2 ؛ خوبی ها و نیکی ها، بدی ها را از بین می برد.
مؤمن باید برای حفظ سلامتی روح خود، در صورت ارتکاب معصیت، با انجام دادن اعمال صالح، عوامل بیماری زا را از بین ببرد و با نورانیت حاصل از عمل صالح، همچون کمک به یتیمان، نیکی به پدر و مادر، خواندن قرآن و مانند آن، ظلمت پدید آمده به واسطه گناه را از بین ببرد.
چهارم: پروتئین های مکمل
این پروتئین ها که در خون هستند، در برخورد با میکروب ها فعال می شوند و با کمک یکدیگر ساختارهایی حلقه مانند تشکیل می دهند. این حلقه ها منافذی در غشای میکروب ایجاد می کنند و به این ترتیب سبب نشت مواد درون سلول به خارج و سرانجام مرگ سلول می شوند.
نکته ی معنوی
خداوند در قرآن کریم می فرماید:«الذین اذا فعلو فاحشه أو ظلموا أنفسهمم ذکروالله فاستغفروا لذنوبهم...»3 ؛ متقین کسانی هستند که وقتی مرتکب زشتی می شوند یا به خود ظلم می کنند، خدا را یاد می کنند و برای گناه استغفار می کنند.
یاد خدا و استغفار، پاسخ دفاعی چهرم مؤمن، هنگام سر زدن گناه و ورود عوامل بیماری زا به فضای روح وی است. این استغفار و یاد خدا سبب ترمیم آثار گناه در روح می شود؛ چنان که در روایت نبوی آمده است: «داءکم الذنوب و دواءکم الاستغفار»4 ؛ درد و بیماری شما، گناهان است و درمان آن استغفار.
آمادگی دفاع با اینترفرون
سلول های آلوده به ویروس، پروتئین اینترفرون را تولید می کنند. این سلول ها سرانجام به علت حمله ویروس می میرند؛ ولی اینترفرون حاصل از آنها، از تکثیر ویروس در دیگر سلول ها جلوگیری می کند و سبب مقاومت سلولهای سالم در برابر ویروس می شود.
نکته معنوی
اگر مؤمن پس از گناه، به پی آمدهای آخرتی عملش فکر کند، شاید برای حفظ روح خود در برابر گناهان دیگر، اثری همچون اینترفرون را داشته باشد. این مورد می تواند یکی از حکمت های فضیلت یک ساعت تفکر نسبت به هفتاد سال عبادت باشد.
پژوهشگر:سامان هادی پور
منابع:
1.سوره قیامه، آیه1،2.
2.سوره هود، آیه 114.
3.سوره آل عمران، آیه 135.
4.کنزالعمال، ج 1، ص 479.
این مطلب آخرین بار توسط mahdiss در یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 - 22:10 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
تاریخ: دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 - 22:21 عنوان: ولادت با سعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام، مبارک باد
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
آری! او هم امام بود و هم معلم علی(علیه السلام) از نگاه مستشرقان
نهج البلاغه کتابی برای همه تاریخ
فصاحت و بلاغت هانری کربن، محقق وشرق شناس شهیر فرانسوی، «نهج البلاغه» را از مهم ترین سرچشمه هایی معرفی می کند که متفکران شیعه همواره از آن سیراب شده اند. او می گوید:«بعد از قرآن و احادیث پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، نهج البلاغه در درجه ی نخست اهمیت قرار دارد و تفکر فلسفی شیعه به این کتاب وابسته است»1
بولس سلامه، شاعر و نویسنده ی معروف مسیحی لبنان، درباره ی «نهج البلاغه» می گوید: «نهج البلاغه اثر جاودانه ای است که انسان را به شناخت اندیشه ی بزرگ علی بن طالب(علیه السلام) وادار می کند و هیچ کتابی جز قرآن بر آن برتری ندارد.»2
جرج جرداق، نویسنده و ادیب معروف مسیحی، «نهج البلاغه» را بیانی رساتر از هر بیانی دانسته است که تا انسان هست و اندیشه ی انسانی وجود دارد، با ذوق هنری و ادبی انسان پیوند ناگسستنی خواهد داشت.3
علم و دانش
نرسیسیان یکی دیگر از فضلای مسیحی معتقد است:«اگر امروزه این خطیب بزرگ بر منبر کوفه پای می نهاد، می دیدید که مسجد کوفه با آن پهناوری از سران و بزرگان اروپا موج می زد. آنان می آمدند تا روحشان را از دریای بی انتهای دانش او سیراب کنند.»4
ویژگی های اخلاقی
ایلیاپا ولیج، مورخ و خاورشناس روسی، در کتاب«اسلام در ایران» شخصیت امیرمؤمنان(علیه السلام) را اینگونه تفسیر می کند:«علی پرورده محمد و عمیقا به وی و امر اسلام وفادار بود. علی تا سرحد شور و عشق پایبند دین بود. صادق و راستکار زیست و در امور اخلاقی همواره خرده گیر بود.»5
توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی و صاحب کتاب«الابطال» عشقانه از علی (علیه السلام) یاد می کند و می گوید: «چاره ای نداریم جز آنکه علی را دوست داشته باشیم؛ زیرا او جوان مردی قدرقیمت و نیک نفس بود. از سرچشمه ی وجدانش مهر و نیکویی سرازیر می گشت و از دلش شعله های دلاوری و شجاعت زبانه می کشید»6
طه حسین در کتاب سودمند خود از امیرمؤمنان (علیه السلام) چنین یاد می کند:«علی در بازارها مردم را به تقوا فرا می خواند و در خرید و فروش مراقب اهل بازار بود. او از جنبه های غرورآفرین پرهیز داشت و هرگاه می خواست چیزی بخرد، جست و جو می کرد تا کسی او را نشناسد. چون دوست نداشت فروشنده به دلیل مقام و منصبش در حق او رعایتی بکند.»7
خلیل بن احمد فراهیدی، دانشمند به علم نحو و واضع علم عروض، دلیل امامت و پیشوایی علی (علیه السلام) را در بی نیازی او از مردم می داند: «بی نیازی پسر ابوطالب از دیگران و نیاز همه به او دلیل این است که او امام همگان است.»8
شجاعت و عدالت
ایلیاپا ولیج می گوید:«علی هم سلحشور بود و هم شاعر و همه ی صفات لازمه ی اولیاء الله در وجودش جمع شده بود.» 9
توماس کارلایل درباره ی شفقت و عدالت علی(علیه السلام) می نویسد: «در کوفه به حیله کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت گشت؛ چه او هرکس را چون خودش عادل می پنداشت. درباره ی قاتلش گفت: اگر زنده ماندم، خود می دانم با او چه رفتاری پیش سازم و اگر درگذشتم و خواستید قصاص کنید،ضربت شمشیرش را به ضربتی سزا دهید و اگر توانستید درگذرید که این به تقوای الهی نزدیک تر است.»10
کارلایل این سخن را از «نهج البلاغه» به عاریت گرفته است؛ چرا که حضرت در نامه 23 که در واقع آخرین وصیت نامه به شمار می رود درباره ی پسر ملجم وصیتی نموده که به راستی ابنای بشر را به تعجب وا می دارد.
طه حسین می گوید:«علی از خود خوشنود نبود مگر هنگامی که حق جامعه و مردم را ادا کرده باشد. علی حتی برای یک لحظه هم خدا را فراموش نمی کرد. آری، او هم امام بود و هم معلم»11
امیرمؤمنان (ع) شایسته خلافت
یوهان یاکون راسیکه در این باره می گوید: «علی بن ابی طالب سزاوارترین کسی بود که می بایست پس از پیامبر به خلافت می رسید، ولی از این حقوق به مدت 25 سال محروم گردید. علی بهترین زمامداری است که جهان تاکنون دیده است.» 12
«همبر» با اشاره به عظمت علی (ع) در مورد امامت و خلافت می نویسد: «در مورد خلافت علی، حسن و حسین حق با شیعه است؛ زیرا بر اساس بررسی های من، علی ویژگی هایی داشت که به او امتیاز رهبری می بخشید و بعید نیست که پیامبر حسنین را نیز به عنوان امام معرفی کرده باشد و این را اهل سنت نیز انکار نمی کنند.»13
شخصیت جهان شمول
یکی دیگر از شیفتگان شخصیت والای علوی، شبلی شمیل از پیشتازان مکتب مادی گری است که به زیبایی و گزیدگی به وصف حضرت می پردازد:«امام علی بن ابی طالب، بزرگ بزرگان، یگانه نسخه ای است که خاور و باختر در گذشته و حال، صورتی دیگر از آن که مطابق با اصل باشد، به خود ندیده است.» 14
جبران خلیل جبران، نویسنده ی پرشور مسیحی می گوید:«فرزند ابوطالب نخستین کسی بود که با روح کلی جهان ارتباط برقرار کرد. هرکس شیفته ی او شد به سبب فطرتش بود و هر که به دشمنی با او پرداخت، از ابنای جاهلیت است. علی هنوز پیام خود را به طور کامل به سراسر جهان نرسانده بود که به سرای جاوید شتافت. مرگ علی مانند مرگ پیامبران روشن بین بود؛ همان پیامبرانی که به شهری روی می آوردند و با مردمانی می زیستند که هرگز شایسته ی آنان نبودند.»15
پی نوشت ها:
1.فصل نامه مکتب اسلام، شماره 4.
2.همان.
3.همان.
4.جمعی از دبیران ، حساس ترین فراز تاریخ، ص 300 و 294، دفتر تبلیغات اسلامی، قم،1362.
5.محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ،1358،ج 1،ص176.
6.حساس ترین فراز تاریخ ، ص 300 و 294.
7 و 8. همان، ص 298،282.
9.ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 1،ص 176.
10. حساس ترین فراز تاریخ ، ص 300 و 294.
11.همان، ص 298،282.
12. یوهان یاکون راسیکه، دایره المعارف مستشرقان، ص 286.
13.همبر، دست های ناپیدا، مترجم احسان قرنی، ص 24، نشر گلستان کوثر،1376.
14.محمدرضا حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، ص 250، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران،1373.
15.حساس ترین فراز تاریخ، ص 296.
میلاد با سعادت
مولود کعبه مولی الموحدین ،امیرالمومنین، امام علی (ع)
محضر امام عصر و الزمان، امام الانس و الجان حجت ابن الحسن العسکری حضرت مهدی عجل الله تعالی
فرج و تمام عاشقان حضرت تبریک و تهنیت باد.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
زیباترین ولادت: تنها کسی که در داخل خانه خدا بدنیا آمد، اوست.
زیباترین نام: بنا بر روایات متعدد، نام علی مشتق از نام خداست.
زیباترین معلم: علی تربیت شده دست پیامبر (ص) بود.
زیباترین سخنان: به تعبیر بسیاری از بزرگان، نهج البلاغه برادر قرآن کریم است.
تاریخ: سهشنبه 30 اردیبهشت 1393 - 19:01 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
بازگشت به خدا
با نگاهی گذرا به جوامع امروزی، به راحتی می توان، فقر، فساد، ظلم و تباهی را در آن ها مشاهده کرد؛ چرا که این دنیا را انسان به اصطلاح متمدن با دستان خود بنا کرده نه با دستان الهی. دنیایی که برخی متفکران بزرگ آن با افتخار مرگ خدا را در آن اعلام کردند و سرنوشت و سعادت بشر را تنها در دستان زمینی او یافتند. نتیجه این تفکر، شد آنچه که می بینیم. پشت کردن به دستورهای الهی و احساس بی نیازی از مبدأ هستی، انسان را به سرکشی می کشاند؛ چنان که قرآن می فرماید: «حقا که انسان سرکشی می کند؛ همین که خد را بی نیاز پندارد».1
اما اگر به فطرت نیازمند خود نظر کند و به دامان الهی چنگ زند، به مسیر اصلی زندگی، که تحقق عدالت در دنیا و سعادت در آخرت است، وارد خواهد شد.
دستیابی به تعالیم الهی جز از راه وحی میسر نیست و فهمیدن وحی جز با پیروزی از امیرالمؤمنین حاصل نمی شود. علی (علیه السلام) شخصیتی که از کودکی نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) رشد یافته است و در نظر هر متفکر و اسلام شناسی، مفسر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و مصداق اتم و اکمل تعالیم الهی به شمار می رود، به یقین پس از نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) اسوه ای برای همه ی انسان ها است.
هرچند رسیدن به مقام چنین انسانی کاری محال به نظر می رسد؛ تلاش در این راه خواسته ای است از طرف ایشان.
آن حضرت در نامه ای به عثمان بن حنیف انصاری می فرماید:«...بدان که امام شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باش شما توانایی آن را ندارید که چنین باشید؛ اما مرا با ورع، تلاش، عفت، پاکی، در پیمودن راه صحیح یاری دهید...»2
آری چنین است. امامی که اگر تنها زهدش سرمشق دولت مردان، تعلیمش سرمشق معلمان و علم آموزی اش سرمشق دانش آموزان گردد، راه سعادت یک جامعه را هموار می کند.
معرفت گردگیری مانع زدایی از راه سالکان کوی دوست خداوند به پیامبر خود می فرماید: «لا تمدّن عینیک إلی ما متّعنابه ازواجاً منهم زهرة الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربّک خیر وأبقی»1؛ وهرگز چشم خود را به نعمت های مادی که به گروه هایی از آنها داده ایم میفکن که این ها شکوفه های زندگی دنیاست و برای آن است که آنان را با آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
در واقع عالم طبیعت چنان سرد است که تا این شکوفه بخواهد به بار بنشیند و به ثمر تبدیل شود، سرمای زودرس طبیعت از راه می رسد و شکوفه ها می ریزد. تعلق به دنیا برای سالک، رهزن و پایبند است و قدرت را از وی سلب می کند؛ از این رو تلاش قرآن کریم آن است که انسان را به دنیا بی رغبت کند وبگوید در عین حال که دنیا جلال و جمال فراوانی دارد، ولی جز ابزار چیز دیگری نیست و بنابراین اگر کسی به این ابزار دل ببندد، خود را «معلّق» می سازد و با دست خود، پای خود را می بندد و از سلوک باز می ماند.
بی رغبتی
«زهد» یکی از مراحل مانع زدایی از تهذیب است. زهد به معنای بی رغبتی به متاع دنیاست. بعضی «زهد» را ترک دنیا تصور کرده اند؛ اما در فرهنگ دینی به معنای بی رغبتی به لذت های مادی است. این لذت ها همان ابزار فریب انسان است؛ پس باید در مقابل این ابزار فریب عکس العمل مناسبی را در پیش گیریم؛ البته راهکاری باید انتخاب کرد که نیازهای اولیه ی انسان تأمین شود و مصداق افراط و تفریط، همچون بسیاری مکاتب غلط و منحرف، نباشد.
راهکار
بی رغبتی، با تمرین به دست می آید. نخست انسان باید ابزار نیرنگ را ترک کند، آنگاه کم کم به آن بی رغبت شودو صد البته برای بی رغبتی، معرفت لازم است. وقتی مدتی تمرین بر ترک برای شخص اتفاق افتاد و تجربه ی ادامه ی زندگی بدون آن ابزار را برای خود عینی کرد، اگر این ترک همره با معرفت شد، زمینه ی بی رغبتی آماده می شود. معرفت در اینجا به این معنا که انسان بداند وابستگی به دنیا چه آسیب هایی به جان او می زند و چه محرومیت هایی را برایش رقم می زند. تفکر در این باره وقتی درباره ی اشیای مختلف پیرامون اتفاق بیفتد، آرام ارام نگرشی را ایجاد می کند که پیش نیاز بی رغبتی یا همان زهد است.
وابستگی و دل بستگی به اشیاء و وسایل نوعی اعتیاد است. معتاد با ترک مخدر، زندگی بدون مخدر را تجربه می کند و با معرفت به زیان ها و آثار نکبت بار احساس نیاز به مواد مخدر، نسبت به آن مواد افیونی بی رغبت می شود.
نشانه ی زهد
در سوره ی «حدید» آمده است: «لکی لاتأسو علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم»2 اگر کسی خواست بفهمد به مقام زهد رسیده و به قرارگاه آن بار یافته است یا نه، ببیند هنگام آمدن متاع دنیا خوشحال و هنگام رخت بربستن آن نگران خواهد شد یا نه.
گاهی انسان درحقیقت سوداگر است، ولی خود را زاهد می پندارد؛ یعنی کسی دنیا را برای دنیا یا ستایش مردم، ترک و خود را به این اوهام سرگرم می کند که در این صورت، سوداگر و به تعبیر خواجه نصیرالدین طوسی فرومایه است.3
خوب و اما عالی
گاهی انسان از دنیا می گذرد و زاهدانه زندگی می کند تا در آخرت به آتش جهنم نسوزد یا به بهشت برود. این یک مرتبه از زهد است که هر مؤمنی از جهنم تنفر و هراس داشته باشد و به بهشت رغبت و اشتیاق. اما مرتبه ی عالی برای زهد راستین آن است که نسبت به خدا راغب باشد و «ماسوی الله» را برای محبوب خود ترک کند.
ــ حرف آخر
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«زهد در دنیا به حرام کردن حلال و تباه ساختن مال نیست ؛ بلکه این است که آنچه در اختیار توست، برایت مطمئن تر از آنچه در اختیار خداست نباشد».
برگرفته از کتاب آموزش و تربیت (اندیشه ی معلم)
پ ن:
1.طه: 31.
2.حدید :23.
3.اوصاف الاشراف، ص 80.
4.کنزل العمال، ح 6059، نظیر این سخن از رسول خدا نقل شده است. ر.ک:بحارالانوار،ج 77،ص 172.
تاریخ: سهشنبه 30 اردیبهشت 1393 - 19:10 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
یک حکایت یک عمر
داستان مداد پدربزرگ از نوشتن دست کشید و لبخندزنان به نوه اش گفت:
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی. پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید. پدربزرگ ادامه داد. در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی.
اول: می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست.
دوم: گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مدادتراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود. پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج ها باعث می شود انسان بهتری شوی.
سوم: مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست. در واقع برای این که خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب درونت باش چه خبر است؟
پنجم:همیشه اثری از خود به جا می گذارد. بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی.
نتیجه گیری ها:
1. بعضی کارها هست که اگر انجامشان دهیم انگار با خودکار نوشته ایم.
2. طوری زندگی کنیم که مدادی در دست خدا باشیم نه در دست شیطان.
3. بعضی از ما مدادهایی هستیم که گم شده ایم یا کش رفته ایم.
تاریخ: دوشنبه 5 خرداد 1393 - 19:58 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
سلام dlpic, جان، چرا؟! هیچ چیز نشد نداره، خواستن توانستن است، فقط آدم باید اراده شو قوی کنه تا واجبات رو انجام بده و محرمات رو ترک کنه.......
در پناه خدا با ایمان و شاد و سلامت باشید
تاریخ: شنبه 10 خرداد 1393 - 01:16 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
امام زمان عجل الله تعالی فرجه به یکی از دوستان خود که از آن حضرت پرسیده بود: آقاجان! قربانتان بشوم,چرا با اینکه ما این همه دعای فرج را می خوانیم شما نمی آیید , فرمودند :"شما که دعای فرج را نمی خوانید!شما دعای سلامتی من را می خوانید(یعنی اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن .... ) شما باید دعای الهی عظم البلاء را زیاد بخوانید."بحار الانوار ج99 ص119
اللهم عجل لولیک الفرج
اگــر می خـواهـید از ناحــیه دعـا به جایـی بـرســیـد، زبـان حـالـتان ایـن باشــد: تـســلیـم خــدا هـســتیـم، هـر چـه بخــواهـد بکــنـد، بنـا داریـم عـمل به وظـیفـه ی بنـدگی کـنیـم. آیت الله بهجتــــ
تاریخ: شنبه 10 خرداد 1393 - 20:35 عنوان: پاسخ به «**به سوی محبـــــــــــوب**»
عضو فعال
عضو شده در: 3 بهمن 1390 پست: 529 محل سکونت: ساوه ...
امتياز: 13590
هدیه امام حسین علیه السلام به امیرکبیر
آیت الله اراکی فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت
خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت
نه
با تعجب پرسیدم
پس راز این مقام چیست؟
جواب داد
هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید