يك شنبه 11 آذر 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » ♥ حرف های بی بهانه ♥

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2  بعدی
 ♥ حرف های بی بهانه ♥ « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
mahdiss
پستتاریخ: سه‌شنبه 18 فروردین 1394 - 23:57    عنوان: ♥ حرف های بی بهانه ♥ پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

یک عاشقانه ی آرام
مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق.

چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
عشق، تن به فراموشی نمی‌سپارد، مگر یک بار برای همیشه.
جام بلور، تنها یک بار می‌شکند.
می‌توان شکسته‌اش را، تکه‌هایش را، نگه داشت.
اما شکسته‌های جام ،آن تکه‌های تیز برنده، دیگر جام نیست.
احتیاط باید کرد.
همه چیز کهنه می‌شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز.
بهانه‌ها، جای حس عاشقانه را خوب می‌گیرند..
نادر ابراهیمی
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
mahdiss از این تاپیک تشکر میکنم 
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:05    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

کاش...
کاش دلها آنقدر پاک و خالص بودند که دعا ها قبل از پایین آمدن دست ها مستجاب می شد

کاش آسمان حرف کویر را می فهمید و اشک خود را نثار گونه های خشک کویر می کرد

کاش واژه حقیقت آنقدر با لبها صمیمی بود که برای بیان کردن آن نیازی به شهامت نبود

کاش مهتاب با کوچه های تاریک آشنا بود

کاش بهار آنقدر مهربان بود که باغ را به دست خزان نمی سپرد

و ای کاش دوستی به قدری حرمت داشت که شکستنش به این زودی ها رخ نمیداد


این مطلب آخرین بار توسط mahdiss در چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:35 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:08    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

برای او که دلتنگ مهربانی همسرش است!

وقتی از عشق می گفتم تجسم میکرد در ذهن خسته اش ..
دروغ و خودخواهی را،
شکست و جدایی را
شاید ذره ایی صداقت و وفا
و دیگر هیچ !!

وقتی از عشق می گفتم در نگاه پر معنایش زلالی اشکهای بی طاقتی آزارم میداد
گویی او از عشق و عاشقی نفرتی عمیق دارد !!

وقتی از عشق می گفتم به نقطه ایی مبهم خیره میماند!
نمیدانم شاید
به عشقش
به گذر ثانیه های عمرش
به صداقت و وفای به عهدش
وشاید به جدایی از یارش فکر میکرد !!

صورتش در عین زیبایی غمی آشکار داشت که هر بار نگاهش میکردم دلم می لرزید !
نمیدانم عشق با این همه زیبایی چگونه برای او زشتی مطلق بود !!
نمیدانم عشق کدام رویش را نشان او داده بود که اینگونه بیزار بود از دقایق عاشقی اش
از دریچه نفرت به عشق نگاه میکرد و این برایم معمایی حل نشده بود !!

می گفت:
وقتی در اوج دوست داشتن ، در اوج خواستن ناگهان تنها میشوی …
وقتی تمام وجودت پر میشود از بودنش، از حضور نابش و ناگهان دقیقه ها باز میمانند از گذر

لحظه های عبورش …
وقتی با تمام وجود تکیه میکنی بر عاشقی عشقت و ناگهان عشقت بی رمق می شود از تکیه گاه بودن…
وقتی در نگاهش عاشقی اش را می بینی و یکباره عشق را در میان حجمه نگاهش گم میکنی…
وقتی آغوش گرمش مامنی است برای دلتنگیهایت و ناگهان در میان هجوم نگاه های هرزه آغوشش را گم میکنی …
وقتی لمس دستانش همه دلخوشیت است و یکباره دستانت را خالی از دلخوشی میبینی…
وقتی روزهای دیدارش فاصله میگیرد از بی تابی دل عاشقت …

آنجاست که
” به بیرحمی عشق ایمان می آوری”

به او گفتم:
عشق موهبتی است الهی !!

این ماییم که با اشتباهاتمان روشنایی و نورش را میگیریم و ظلمت و تاریکی به آن هدیه میکنیم !!

آری عشق زیباست اگر زیبا دیده شود و پاک بماند …


این مطلب آخرین بار توسط mahdiss در چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:21 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:09    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

گریه شاید...
گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه شاید بی غرور…

اما هر وقت گونه هایم خیس می شود

می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم…
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:10    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

آدم ها...
آدم های بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند،
آدم های متوسط درباره چیزها سخن می گویند،
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند.

آدم های بزرگ درد دیگران را دارند،
آدم های متوسط درد خودشان را دارند،
آدم های کوچک بی دردند.

آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند،
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند،
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند.

آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند،
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند،
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند.

آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند،
آدم های متوسط پرسش هایی را می پرسند که پاسخ دارد،
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند.

آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند،
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند،
آدم های کوچک مسئله ندارند.

آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند،
آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند،
آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:31    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

کبوتر من...

وقتی یک کبوتر با کلاغ ها معاشرت می کند، پرهایش سفید می ماند اما قلبش سیاه

می شود؛ دوست داشتن کسی که لیاقت ندارد اسراف محبت است.

کبوتر من! تو آزادی که با هر کس دوست داری معاشرت کنی. تو آزادی که به هر کجا

می خواهی پر بکشی.

کبوتر من! می دانم که شوق سر در آوردن از اسرار این جهان پهناور و مرموز در وجودت بیداد

می کند؛

می دانم که چشم های خوشگلت از دیدن سیر نمی شود.

می دانم که اهل معاشرتی، خوش مشربی، شوخی، شیرینی و اهل گشت و گذار.

خوب خوب می شناسمت و بیشتر از آن چه فکر کنی، می فهممت.

کبوتر قشنگ من! تو آزادی هر کجا دوست داری برای خودت آشیانه بسازی؛

تو آزادی که آشیانه ات را با هر رنگی که می پسندی، بیارایی.

تو این اختیار را داری که بخواهی یا نخواهی؛

دوست داشته باشی یا نداشته باشی؛

بمانی یا نمانی؛ بخوانی یا نخوانی اما…

کبوتر ناز من! تو می توانی خدا را بپرستی یا نپرستی؛

تو آزادی که فرشته های آسمان را به آشیانه ات راه بدهی یا ندهی.

اما کبوتر زیبای من! حواست جمع باشد که اگر با کلاغ ها معاشرت کنی قلبت سیاه می شود؛

قلبت اگر سیاه شود معنایش این است که «مسخ» شده ای؛ یعنی این که دیگر یک کبوتر

نیستی!
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:42    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

عشق یا دوست داشتن
عشق در لحظه ای پدید می آید ، دوست داشتن در امتداد زمان ، این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

دوست داشتن با یک سلام شروع می شود و عشق با یک نگاه، دوست داشتن با یک دروغ از بین می رود و عشق با مرگ.

از عشق هرچه بیشتر می شنویم سیرابتر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.



» شما کدام را ترجیح می دهید؟
عشق یا دوست داشتن
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:44    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

نامت چه بود؟
نامت چه بود؟ – آدم

فرزند؟ – من را نه مادری نه پدر بنویس اول یتیم عالم خلقت

محل تولد؟ – بهشت پاک

اینک محل سکونت؟ – زمین خاک

آن چیست بر گرده نهادی؟ – امانت است

قدت؟ – روزی چنان بلند که همسایه ی خدا اینک به قدر سایه ی بختم به

روی خاک

اعضای خانواده؟ – حوای خوب و پاک قابیل خشمناک ها بیل زیر خاک

روز تولدت؟ – در روز جمعه ای به گمانم که روز عشق

رنگت؟ – اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه

چشمت؟ – رنگی به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان

وزنت؟ – نه آن چنان سبک که پرم در هوای دوست نه آن چنان وزین که نشینم بر این زمین

جنست؟ – نیمی مرا ز خاک نیم دگر خدا

شغلت؟ – در کار کشت امیدم به روی خاک

شاکی تو؟ – خدا

نام وکیل؟ – آن هم فقط خدا

جرمت؟ – یک سیب از درخت وسوسه

تنها همین؟ – همین!!!

حکمت؟ – تبعید در زمین

همدست در گناه؟ – حوای آشنا

ترسیده ای؟ – کمی

ز چه؟ – که شوم من اسیر خاک

آیا کسی به ملاقاتت آمده ست؟ – بلی

که؟ – گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟ – دیگر گلایه نه ولی . . .

ولی که چه؟ – حکمی چنین آن هم به یک گناه!!؟



دلتنگ گشته ای؟ – زیاد

برای که؟ – تنها فقط خدا

آورده ای سند؟ – بلی

چه؟ – دو قطره اشک

داری تو ضامنی؟ – بلی

چه کس؟ – تنها کسم خدا

در آخرین دفاع؟ – می خوانمش چنان که ا جابت کند دعا
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:47    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

دوستت دارم
دوستت دارم نه تنها برای آنچه هستی بلکه برای آنچه هستم هنگامی که با توام

دوستت دارم نه تنها برای آنچه که از خود ساخته ای بلکه برای آنچه از من می سازی

دوستت دارم برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش کردی

دوستت دارم…
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 00:53    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

بهار و ...
بهار آمد و

دلم دوباره به دنیا آمد

من تمام غم ها را جا گذاشتم

و نگاهم را فقط به رقص رنگ ها

و نوای عاشقانه زمین سپرده ام

تمامی این زیبایی از آن من است

از آن قلب بی قرار من

چه زیباست این دوباره تکرار

تکرار این همه زیبایی

چه زیباست این دوباره تکرار...
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 01:04    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

غزل خدا
چه شبی است!

چه لحظه‌های سبک و مهربان و لطیفی،

گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشسته‌ام.

می‌بارد و می‌بارد و هر لحظه بیش‌تر نیرو می‌گیرد.

هر قطره‌اش فرشته‌ای است که از آسمان بر سرم فرود می‌آید.

چه می‌دانم؟

خداست که دارد یک ریز، غزل می‌سراید؛

غزل‌های عاشقانه‌ی مهربان و پر از نوازش.

هر قطره‌ی این باران،

کلمه‌ای از آن سرودهاست.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 01:08    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

روزهای بر باد رفته
از یک جایی به بعد آلیس می‌شوی در عجایب سرزمینی
که جز خاطره پای هیچ عصایی به آنجا باز نمی‌شود.

از یک جایی به بعد به خودت که می‌آیی پر شدی از رفت و آمد رویاهای پابرهنه‌ای
که اعتبارشان نسبت مستقیم دارد با آرزوهای خطور نکرده در سر واقعیت!

از یک جایی به بعد خارج از فهم جوانی و پیری خاطره در تو دلقکی می‌شود
که زورش دیگر به اتمام یک سیرک خنده‌دار نمی‌رسد..

از یک جایی به بعد شهر در خاطرات ذهنی‌ات به گل می‌نشیند تا دست از عصا درازتر برگردی..
برگردی به خواب، به رویا، به هر چیزی که دیدنش از زندگی عینی، لذت‌بخش‌تر است.

از یک جایی به بعد فقط باید خوابید که تنها خواب تو را به تمامی آنچه که از دست رفته است
و به رویاهای خوش بر باد رفته پیوند خواهد زد..

نادر ابراهیمی
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 01:10    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

بیا متفاوت باشیم
همسفر!
در این راه طولانی، که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد، بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند.
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه‌ی نگاه کردن را.
مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویامان یکی.
همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.

عزیز من!
دو نفر که سخت و بی‌حساب عاشق‌ هم‌اند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!
اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد،
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛
اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطه‌ی مطلقاً واحدی برساند.

بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛
اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بی‌آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من!
دونیمه، زمانی به راستی یکی می‌شوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» می‌سازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند،
نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه‌ای را پیش نکشند؛
پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکات‌مان، رفتارمان، حرف‌زدن‌مان و سلیقه‌مان، کاملاً یکی نشود
و فرصت بدهیم که خرده اختلاف‌ها و حتی اختلاف‌های اساسی‌مان، باقی بماند
و هرگز، اختلاف نظر را وسیله‌ی تهاجم قرار ندهیم…

عزیز من! بیا متفاوت باشیم!

نادر ابراهیمی
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 01:11    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

عشق و زندگی
هر لحظه را به گونه‌ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است و کسی چه می‌داند؟ شاید آخرین لحظه باشد.
عشق، نخستین گام به سوی ملکوت است و تسلیم، آخرین آن؛ آری تمام سفر دو گام بیش نیست.

زندگی را تنها زمانی می‌شناسی که آماده سفر به ناشناخته شوی.
اگر به شناخته چنگ بزنی، به ذهن چنگ زده‌ای و ذهن زندگی نیست.

بیشتر عشق بورز تا بیشتر شوی.. کمتر عشق بورزی، کمتر خواهی بود.
توان عشق ورزیدن تو، ترازوی سنجش توست و میزان عشق تو، ترازوی وجود تو.

تلاش نکن که زندگی را بفهمی، زندگی را زندگی کن! تلاش نکن که عشق را بفهمی، عاشق شو!
و چنین است که خواهی دانست؛ این دانستن حاصل تجربه توست، این دانستن هرگز ویرانگر آن راز نیست.
هر چه بیشتر بدانی در می‌یابی که هنوز چیزهای بیشتر و بیشتری باقی‌است تا بدانی.

عشق والاترین هدیه خداست این هنر را بیاموز، ترانه عشق و جشن آن را بیاموز.
عشق نیازی بی چون و چراست، روح بی عشق قادر به حیات نیست.
عشق خوراک روح و سرآغاز هر آن چیزی است که بزرگ است؛ عشق دروازه ملکوت است.

اُشو
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mahdiss
پستتاریخ: چهار‌شنبه 19 فروردین 1394 - 01:14    عنوان: پاسخ به «♥ حرف های بی بهانه ♥» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

عضو فعال
عضو فعال

عضو شده در: 3 بهمن 1390
پست: 529
محل سکونت: ساوه ...
iran.gif


امتياز: 13590

فرصتی برای زندگی
اگر پروردگار برای لحظه‌ای فراموش می‌کرد که من عروسکی کهنه‌ام و به من تکه‌ای زندگی می‌بخشید
احتمالاً هر فکری را بر زبان نمی‌آوردم، اما به هر چه بر زبان می‌آوردم فکر می‌کردم.
به هر چیز نه به دلیل قیمت مادی‌اش که به خاطر مفهومی که دارد بها می‌دادم.

کمتر می‌خوابیدم و بیشتر خیال‌پردازی می‌کردم،
زیرا می‌دانم هر دقیقه که چشم برهم می‌گذاریم شصت ثانیه روشنایی از دست می‌دهیم.

هنگامی‌که دیگران می‌ایستادند راه می‌رفتم و وقتی آنها می‌خوابیدند بیدار می‌ماندم.
هنگامی که دیگران صحبت می‌کردند گوش می‌کردم و چه لذتی از خوردن یک بستنی شکلاتی می‌بردم.

اگر خداوند فرصت کوتاه دیگری به من ارزانی می‌داشت، ساده‌تر لباس می‌پوشیدم،
در آفتاب غوطه می‌خوردم و نه تنها جسم، بلکه روحم را در برابر رحمتش آشکار می‌کردم.

خدای من، اگر قلبی در سینه داشتم، نفرت‌هایم را بر روی یخ می نوشتم و تا هنگام طلوع خورشید صبر می‌کردم.
با رویایی از «ون گوگ» روی ستارگان شعری از «بندتی» را نقاشی می‌کردم و ترانه‌ای از «سرات» را تا ماه می‌خواندم.
با اشکانم گل‌های رز را آبیاری می‌کردم، تا درد خوارها و بوسه های سرخ گل‌برگ‌هایشان را حس کنم.

خدای من، اگر من تنها تکه‌ای از زندگی داشتم…
هر زن یا مردی را متقاعد می‌کردم که محبوب من است و با عشق و در عشق زندگی می‌کردم.

به آد‌م‌ها نشان می‌دادم چقدر در اشتباهند که گمان می‌کنند وقتی پیر شدند دیگر نمی‌توانند عاشق باشند،
نمی‌دانند وقتی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نباشند!

به هر کودک بال‌هایی می‌دادم، اما رهایش می‌کردم تا خود پرواز را فرا گیرد.
به سالمندان می‌آموختم که مرگ نه با سالخوردگی که با فراموشی فرا می‌رسد.

چه چیز‌ها که از شما‌ آدم‌ها یاد نگرفته‌ام..
فهمیدم هر کس می‌خواهد بر فراز قله‌ها زندگی کند،
بدون اینکه بداند خوشبختی حقیقی در نحوه رسیدن به بالای کوه است!

دانستم وقتی نوزادی با دست کوچکش انگشت پدر را می‌گیرد، او را تا ابد اسیر عشق خود می‌کند.
یاد گرفتم انسان فقط زمانی حق دارد به دیگری از بالا به پایین نگاه کند که بخواهد او را یاری دهد تا روی پای خود بایستد.

چیزهای بسیاری از شما یاد گرفتم، اما در نهایت برایم فایده‌ای ندارد،
زیرا وقتی آن‌ها را در چمدان می‌گذارم که متأسفانه در بستر مرگ خواهم بود.

اثری از جانی ولچ
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2  بعدی صفحه 1 از 2

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » ♥ حرف های بی بهانه ♥
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc