شنبه 15 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » مباحث متفرقه » شهد شیرین کیهان

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 شهد شیرین کیهان « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
jalalfirozi
پستتاریخ: شنبه 16 مرداد 1389 - 23:15    عنوان: شهد شیرین کیهان پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

شهد شیرین کیهان

حدس و گمانم به حدود یک و نیم بامداد می رسد که چشم بر هم نهادم. مگر خواب به سراغ آدم می آید. بعد کلی چپ و راست شدن نگاهی به گوشی موبایل کردم که گواهی به چهار و چهل دقیقه صبح می داد! هرچه گفتیم یک ساعت بخوابیم، نه نیم ساعت، نه یک ربع. آنقدر با خودمان و خواب دست به یقه شدیم که صدای زنگ تلفن را شنیدم. و این یعنی ساعت چهار و پنجاه و پنج دقیقه است. با دست به یقه شدن کارمان به جایی قد نداد؛ سراغ دودوتا چارتا رفتیم و به خودمان گفتیم که از خواب ظهر خبری نیست و صندلی های مینی بوس ها اگر یک شباهت با رخت خواب داشته باشد آن هم عدد صفر است!
دوگانه صبح را به جای آوردیم و ده آیه اول سوره یس را خواندیم که خوب حکایتی ست. کم کم حاضر شدیم و حدود شش و نیم از خانه بیرون رفتیم.
آقا مینی بوس فقط ترمینال! این هم یک کلام از پدر عروس در میدان آزادی شهرمان! بالاخره بخت یاری مان کرد و با شخصی و البته قیمت تخفیفی به پاسگاه تهران رسیدیم و ... . "آقا می خوام برم میدان امام معروف به توپخونه" و این جمله باعث ظاهر شدن جمله شهرستانی بر روی پیشانی مان شد." برو زیر پل رو که رد کردی ایستگاه اتوبوس داره" . "نه آقا از روی همین پل برو اونور خیابون وایستا". " من نمی دونم ولی فکر کنم اون آقایی که اونجاست میدونه" "اینور که میره به سمت اسلامشهر... " و ... خداخیرش دهد همان جنابی که پرستیژ روستایی داشت و چهره روستایی اش ... . بالاخره مرکز اتوبوس ها از روی پل هوایی مشخص شد و با پنجاه تومان به نزدیکی میدان امام رسیدیم. ( مانده ام تهران به آن عظمت بلیط اتوبوس هایش بیست و پنج تومان است و ساوه سی و پنج تومان! البته برای آن مسیر دو عدد بلیط از بنده دریافت شد!! بلیط اتوبوس ساوه هم چهل و پنج تومان شد!!!)پا به خیابان فردوسی و با کمی پیاده روی به کوچه شهید شاهچراغی و مسجد امین سلطان و موسسه کیهان و... ( صدای سمفونی بیتهون!)
اتاق انتظار گذشت و گام های ما هم از اولین پله ها گذشت اما چشممان از اتاق کنفرانس نگذشت! از سخران صدای سخنرانی می آمد و از بچه ها صدای موسیقی ساز و دهل! فقط مانده بودیم که گوشمان را اشغال کدامشان کنیم!!!
"ورود افراد متفرقه به تحریریه ممنوع" یا همچین چیزی.اصلا چه فرقی می کند. خیل عظیم قلم بدستان جوان بدون در نظر گرفتن این دو کاغذ و با راهنمایی مسئول صفحه وارد تحریه شدند. سرویس های مختلفی آنجا بود.از سرویس اقتصادی که میزش خالی بود(!) تا فردی که داشت سقف را سرویس می کرد. البته فکر می کنم دوستان از خاطر شریفشان رفت که اسم سرویس آقا را بگویند!!
با مراحل مختلف چاپ آشنا شدیم که چکیده آن در یک کلام می شود " خب کار چاپه دیگه، ماست که مایه نمی کنن"!
چشممان به جمال مسئول کیهان هم روشن شد. شکر پاشی دو دوستمان ( آقا محمد و محمد جواد) هم بماند. دوگانه ظهر هم در نمازخانه کیهان بجاآوردیم و ... . در خواب هم نمی دیدم. نماز اول که تمام شد دیدم شخصی که بین رکعت به نماز پیوست حاج آقا بود! بنده هم فرصت را غنیمت شمردم و ... " حاج آقا می بخشید؛ رمز مدیریت کیهان در یک کلام چیه؟" جواب جالبی را شنیدم. جوابی که انتظارش را نداشتم." اگر خوب باشد، اتکا به خدا و اگر نه از بی تدبیری ماست" این جواب از این رو برایم جالب بود که دو جنبه مثبت و منفی امر در نظر گرفته شده بود.
***
از هر چه بگذریم از شکم نمی شود گذشت! غذا ماکارونی و سیب زمینی و مایه ماکارانی و ... . اگر اجازه بدهند همشیره اینجانب برای یک بار طبخ غذا کیهان را بدست بگیرد... . تیتر روز بعد کیهان: طبخ انواع ماکارونی به روایت کیهان. تیتر صفحه اقتصادی : چرا دولت از ماکارونی حمایت نمی کند. صفحه گزارش روز: عدم استاندارد برخی از ماکارونی ها در کشور !!! و بماند. صفحه ورزشی : علت عدم پیروزی تیم ملی مشخص شد؛ خوردن ماکارونی مسموم. صفحه ادب و هنر : نقد داستان " ماکارونی با سس فرانسوی". نسل سوم : نسل ما با ماکارونی فریب نمی خورد. اجتماعی : موج ورود ماکارونی قاچاق به کشور؛ مسئولین بیدار باشند. مدرسه : ؟
سیرویس ورزشی را هم از نظر گذراندیم و بسیار خوش گذشت.
صدای ساز و دهل دیگر نمی آید. انگار که کسی با حزن و اندوه نی لبک می نوازد. آخر وقت خداحافظی رسیده. می خواهم بگویم که سلام یک حادثه و خداحافظی یک قانون است. بیا تا حادثه ساز و قانون شکن باشیم اما نمی شود. خداحافظی می کنیم و چند قدمی را همراه آقا رحمانی و حیدری می شوم و بعد هم خداحافظی.
هنوز طلوع به غروب نرسیده که باز هم هوای دیدن به سرم می زند اما ... .


http://kayhannews.ir
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
jalalfirozi از این تاپیک تشکر میکنم 
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » مباحث متفرقه » شهد شیرین کیهان
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc