يك شنبه 9 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » بحث‌هاي عمومي » داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Aliabadi
پستتاریخ: یکشنبه 31 مرداد 1389 - 17:32    عنوان: داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

امروزه مي بينيم كه تاريخ درسهاي فراوان از تجارب تلخ جوامع ديگر به ما گزارش ميدهد كه با توجه به اين تجارب ميتوان انها را دوباره تكرار نكرد و روشي بهتر را گزينه كرد. روزي مردي كه در كنار دريايي براي خودش گردش ميكرده، مي بيند مردي كنار دريا نشسته و يك خمره ماست بغل دست خود گذاشته و دارد هي يك قاشق ماست تو اب دريا مي ريزد و ان را به هم ميزند. مرد تماشا گر از تكرار اين صحنه تعجب مي كند، مي رود نزديك تر و از اومي پرسد داري اقا چكار ميكني ؟ ان مردي كه لب دريا نشته بود ميگه : دارم دوغ درست مي كنم! اگه بشه چي ميشه ! بسياري از اگرها هم در جهان سرمايه داري اتوپيايي هستند خيالي و با اين حال برادران گريم داستاني مناسب حال اين جوامع دارند كه شنيدني است
داستان زير از برادران گريم«ويلهلم گریم» و «ياکوب گریم» که به ترتيب از سال 1785 تا1863 و از سال 1786تا 1859 ‌زيسته‌اند مي باشد

اين داستان با عنوان "موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس " نام دارد كه به شكل ازاد ترجمه كرده ام وتمثيلي از داستان انسانها ي مدرن است
Von dem Mäuschen, Vögelchen und der Bratwurst
داستان موش كوچك، پرنده كوچك، و سوسيس



Es waren einmal ein Mäuschen, ein Vögelchen und eine Bratwurst in Gesellschaft geraten, hatten einen Haushalt geführt, lange wohl und köstlich im Frieden gelebt, und trefflich an Gütern zugenommen. Des Vögelchens Arbeit war, daß es täglich im Wald fliegen und Holz beibringen müßte. Die Maus sollte Wasser tragen, Feuer anmachen und den Tisch decken, die Bratwurst aber sollte kochen.

روزي و روزگاري.... يك موش و يك پرنده و يك سوسيس با هم بشكل يك خانواده ايي خوشبخت در صلح و صفا ، خوبي و خوشي زندگي ميكردند و روز به روز به رفاهشان افزوده ميشد. كار(شغل) پرنده اين بود كه هر روز به جنگل ايي پرواز مي كرد و با خود چوب وهيزم براي خانه مياورد.شغل اقا موشه اين بود كه مي رفت از( چشمه)اب مياورد و اتش اجاق رو چاق ميكرد و ميز غذا رو مي چيد. كار(شغل) سوسيس ( اماده كردن صبحانه) و پختن شام و نهار بود



Wem zu wohl ist, den gelüstet immer nach neuen Dingen! Also eines Tages stieß dem Vöglein unterwegs ein anderer Vogel auf, dem es seine treffliche Gelegenheit erzählte und rühmte. Derselbe andere Vogel schalt es aber einen armen Tropf, der große Arbeit, die beiden zu Haus aber gute Tage hätten. Denn, wenn die Maus ihr Feuer angemacht und Wasser getragen hatte, so begab sie sich in ihr Kämmerlein zur Ruhe, bis man sie hieß den Tisch decken. Das Würstlein blieb beim Hafen, sah zu, daß die Speise wohl kochte, und wenn es bald Essenszeit war, schlingte es sich ein mal viere durch den Brei oder das Gemüs, so war es geschmalzen, gesalzen und bereitet. Kam dann das Vöglein heim und legte seine Bürde ab, so saßen sie zu Tisch, und nach gehabtem Mahl schliefen sie sich die Haut voll bis an den andern Morgen; und das war ein herrlich Leben.

وقتي زندگي كسي رو غلتك باشه ، بازم وسوسه چيزهاي جديدي رو ميكنه. روزي پرنده داستان ما تو راه به يك پرنده غريبه ايي برمي خوره. پرنده داستان ما با اشتياق و شوق و ذوق حكايت زندگيشو به اين پرنده غريبه تعريف مي كنه و ميگه كه چه زندگي خوبي داره و خلاصه هي تعريف ميكنه كه چقدر خوشبخته. پرنده غريبه با عصبانيت رو به پرنده داستان ما ميكنه و مي زنه تو ذوقش: بدبخت تو يك احمق هستي !( احتمالا به وضع رضايت بخش پرنده داستان ما رشك و حسد ميبره).پرنده غريبه مي گه: بدبخت بيچاره همه كارهاي سنگين به گردن تو افتاده و خبر نداري، اين تويي كه( از صبح تا شب) خرحمالي مي كني، ببين موشه بعد اينكه اتش رو روشن ميكنه ، يكدفعه مي ره چشمه اب مي ياره بعد مي روه براي خودش زير سايه بان لم ميده و استراحت مي كنه تا زمانيكه اورا صدا كنند بياد ميز رو بچينه و سر سفره بشينه و بخوره.سوسيس هم مثل يك ملواني كه در بندر( گنگر خورده و لنگر) انداخته، كار چنداني نميكنه ! فقط مي شينه يك گوشه ايي و نگاه ميكنه تا غذا خود بخود پخته بشه.بعد وقتي كه وقت غذا ميخواد بشه سوسيس به يكباره مي پره تو قابلمه ميان اش و سبزيجات و يك چهار دورتو قابلمه براي خودش چرخي ميزنه و اصلا لازم نيست كه فلفل و نمك و ادويه و روغن تو ي غذا رو اندازه كنه، بخاطر اينكه بدن سوسيس هم نمك داره هم ادويه هم روغن كه به غذا مزه ميده ! اما تو با تنه سنگين درخت و هيزم به خانه مي ايي و با خستگي بار خود را بر زمين ميگذاري ولي ان دو تا مي ايند سر ميز( مثل مفت خورها) بعد از اينكه غذايشان را خوب نوش جان كردند مي روند تا صبح روز ديگر براي خودشان براي ساعتهاي متمادي لم ميدن و به خواب عميق و خوش و طولاني مي روند . پس به اين ترتيب ( دو نفر از سر صدقه تو) خوب و خوش براي خود زندگي مي كنند... !

Das Vöglein anderes Tages wollte aus Anstiftung nicht mehr ins Holz, sprechend, es wäre lang genug Knecht gewesen, und hätte gleichsam ihr Narr sein müssen, sie sollten einmal umwechseln und es auf eine andere Weise auch versuchen. Und wiewohl die Maus und auch die Bratwurst heftig dafür bat, so war der Vogel doch Meister: es mußte gewagt sein, spieleten derowegen, und kam das Los auf die Bratwurst, die mußte Holz tragen, die Maus ward Koch, und der Vogel sollte Wasser holen.

با تحريكي و تفرقه ايي كه پرنده غريبه راه مي اندازه موفق مي شه پرنده داستان ما رواز راه بدر كنه و او ديگه حاضر نميشه بره هيزم بياره. جوري كه پرنده داستان ما به خودش ميگه : من به اندازه كافي احمق بودم و سرم كلاه رفته. خر حمالي و بردگي و هيزم كشي ديگه بسه! پرنده ما رو به دوستانش مي كنه و مي گه: حال وقتشه كه شماها كارتون رو عوض كنيد.هر سه نفرما بايد يك تجديد نظر جديدي در تقسيم مشاغلمون وظايفي كه بعهده داريم بكنيم و وقتشه كه هر كس كاري ديگري را انجام بده كه تا حالا انجام ميداده .موش و سوسيس با المتاس و تمنا و زاري از پرنده داستان ما ميخواهند كه دست از اين تصميم برداره( وبذاره هر كس كار خودش رو انجام بده) .بالاخره پرنده داستان ما حرف خود رو به كرسي مي نشونه و قرار بر اين ميشه كه بنا بر تصميم جديد طبق قرعه كشي كه مي كنند، هر كس كار جديدي رو بعهده بگيره. قرعه كشي مي كنند وقرعه كه براي سوسيس مي افته اينه كه بره هيزم به خانه بياره. اقا موشه هم اشپزي كنه و پرنده داستان ما هم از چاه اب بياره

Was geschieht? das Bratwürstchen zog fort gen Holz, das Vöglein machte Feuer an, die Maus stellte den Topf zu, und erwarteten allein, bis Bratwürstchen heim käme und Holz für den andern Tag brächte. Es blieb aber das Würstlein so lang unterwegs, daß ihnen beiden nichts Gutes vorkam, und das Vöglein ein Stück Luft hinaus entgegenflog. Unfern aber findet es einen Hund am Weg, der das arme Bratwürstlein als freie Beut angetroffen, angepackt und niedergemacht. Das Vöglein beschwerte sich auch dessen als eines offenbaren Raubes sehr gegen den Hund, aber es half kein Wort, denn, sprach der Hund, er hätte falsche Briefe bei der Bratwurst gefunden, deswegen wäre sie ihm des Lebens verfallen gewesen.

خوب پس چه اتفاقي بعدش رخ ميده؟ سوسيس مي ره براي روز بعد هيزم و چوب بياره. پرنده داستان ما هم شروع ميكنه اجاق اتش رو چاق مي كنه. موش هم قابلمه رو روي اجاق قرار ميده و هردو منتظر بازگشت سوسيس به خانه مي شوند. اما از سوسيس دير ميكنه و خبري ازش نميشه. هر دو دلشون شور مي زنه ونگران مي شن( كه براي سوسيس چه اتفاقي افتاده؟) بالاخره پرنده ما شروع به پرواز مي كنه بره ببينه كه چه اتفاقي براي سوسيس افتاده.از دور مي بينه كه سگي كه سوسيس رو كشته و داره او را به دندان ميكشه. پرنده ما از دست سگ شكايت مي كنه كه چرا اين بلا رو سر سوسيس اورده؟ كلمات و شكايات او ديگه كمكي به قضيه نمي كنه . سگ هم بر مي گرده ميگه: تقصير خود سوسيس بوده كه توي اين جاده افتابي شده تا اين بلا سرش بياد ( در واقع به پرنده مي فهمونه كه جاي سوسيس تو جنگل نا امن نبوده ، مثل موشي كه سرراه يك گربه سبز بشه) بخاطر اين هم ( يك لقمه چرب و نرم شده ) باعث شده عمرش رو از دست بده

Das Vöglein, traurig, nahm das Holz auf sich, flog heim und erzählte, was es gesehn und gehöret. Sie waren sehr betrübt, verglichen sich aber, das Beste zu tun und beisammen zu bleiben. Derowegen so deckte das Vöglein den Tisch und die Maus rüstete das Essen und wollte anrichten, und in den Hafen, wie zuvor das Würstlein, durch das Gemüs schlingen und schlupfen, dasselbe zu schmälzen: aber ehe sie in die Mitte kam, ward sie angehalten und mußte Haut und Haar und dabei das Leben lassen.

پرنده داستان ما غمگين و پشيمان هيزم اش رو بر مي داره و به طرف خانه شان پرواز مي كنه و انچه را كه اتفاق افتاده و ديده بوده براي اقا موشه تعريف مي كنه. هر دو غمگين و عزادار ميشن. با عبرتي كه از اين اتفاق مي گيرند، هم پيمان ميشوند كه از اين به بعد با بهترين شكل با هم همكاري كنند و بهترين كارها را براي زندگيشان انجام بدهند و هميشه با هم بمانند. بنا براين پرنده داستان ما مي ره و ميز رو ميجيند و اقا موشه هم مي ره تاغذا رو اماده كنه .موش مثل سوسيس مي پره تو قابلمه وسط غذا و سبزيجات تا اونها رو هم بزنه و مثل سوسيس غذا رو چرب كنه( تا غذا خوشمزه بشه). اما چشمتون روز بد نبينه تا به وسط قابلمه مي پره بخاطر داغي قابلمه به ته قابلمه مي چسبه. پوست و گوشت اش مي سوزه و جزغاله مي شه. مي افته مي ميره



Als das Vöglein kam und wollte das Essen auftragen, da war kein Koch vorhanden. Das Vöglein warf bestürzt das Holz hin und her, rufte und suchte, konnte aber seinen Koch nicht mehr finden. Aus Unachtsamkeit kam das Feuer in das Holz, also daß eine Brunst entstand; das Vöglein eilte, Wasser zu langen, da entfiel ihm der Eimer in den Brunnen, und es mit hinab, daß es sich nicht mehr erholen konnte und da ersaufen mußte.

پرنده داستان ما ميايد تا غذا رو برداره و روي ميز قرار بده، مي بينه كه از اشپز خبري نيست. با دلهره ، ترس و وحشتي كه به او دست ميده، هي پرواز كنان به اين طرف و ان طرف پر ميكشه وانبوه چوبهايي رو كه با خودش اورده بوده و درگوشه ايي انبوه جمع شده بوده ،( از روي عجله ) اين طرف و ان طرف مي اندازه وهي اقا موشه رو صدا ميكنه و دنبال او ميگرده. چوبها از روي ندانم كاري مي گيره به اتش اجاق و در اشپزخانه اتش سوزي بزرگي راه مي اقته. پرنده با عجله مي ره تا از چاه اب بكشه و بياره اتش رو خاموش كنه ، ولي تا مي ايد سطل را با بالهايش برداره و تو اب بندازه سطل از ميان بالهايش سر مي خوره و مثل سنگ وزيني بسرعت اورا هم با خود به قعر چاه مي بره ( شايد طناب به بال و پرش گير مي كنه ) پرنده با شدت و شتاب به قعر چاه سقوط ميكنه، كنترل اش رو از دست مي ده به قعر اب فرو مي ره و چون قدرت كافي براي خلاصي نداشته نمي تونه ديگه خودش رو نجات بده و غرق ميشه
http://www.textlog.de/40061.html

تقسيم كار مدرن، ضعيف شدن نهاد خانواده

در كشورهاي غربي با توجه به رويدادهاي فراوان در 500 سال گذشته از جمله رفرم مذهبي لوتر، انقلاب فرانسه، انقلاب صنعتي و رشد پديده سرمايه داري و رشد صنعت و تقسيم كاردر ابعاد پيچيده ، رشد تخصص ها، هنوز كه هنوز است فرهنگ سنتي در كنار فرهنگ شهري زنده است و رگه هاي اين دو عناصر را در نهاد خانواده ميتوان مشاهده كرد. در جوامع غربي به خاطر تضاد بين معيارهاي سنتي و معيارهاي زندگي مدرن شهري متاثر از سيستم سرمايه داري يك پارادوكس ( دو گانگي، تناقض) در اين جوامع به چشم ميخورد كه باعث ايجاد ناهنجاري هاي اجتماعي در جوامع غربي و ضعف خانواده شده


سرمايه داري در اغاز انقلاب صنعتي با ورود زنان و كودكان به دنياي كار به بهانه ازادي زن و بهبود زندگي زن توانست پايگاه خانه و خانواده بزرگ را از دست زنان خارج كرده و تمام توليدات و خدماتي كه قرنها بدست زن در خانه ايجاد ميشد ، به يكباره بدست كارخانجات مواد غذايي، كارخانجات پوشاك و غيره تسخير شد و زنان در سالهاي بعد دوباره به مصرف كننده خريدار اين كارخانجات كالا و خدمات تبديل شدند ودر ازاي مزد خود كالايي را دريافت مي كردند. معماري بسياري از شهرها با اگاهي كامل سياستمداران اروپائي از اغاز به شكل خانه هاي كوچك ساخته شد تا محلي براي انتقال خانواده بزرگ ها( نقش هاي اجتماعي بسياري را در خود جاي داده بودند)،از روستا به شهر نباشد وبه اين شكل خانواده بزرگ خورد و پراكنده ميشود و ساكنان شهرهاي دوره انقلاب صنعتي و بعد ان شامل خانواده هاي كارگري كوچك است كه به شكل ايزوله مجبور به زندگي مي شوند . خانواده تغيير ماهيت ميدهد و به شكل واحد اجتماعي كوچك و تنها و به خود رها شده در مي ايد ديگر ان استحكام و حمايت خانواده بزرگ برخوردار نيست. مي بينيم كه سازمانهاي اجتماعي جديد نقش هاي خانواده بزرگ را متقبل ميشوند و جانشين خانواده بزرگ ميشوند. در جوامع سرمايه داري صحبت از بورگر يعني شهروند است. بورگ يعني شهري كه در درون يك قلعه جاي گرفته و اغلب ساكنين ان صنعتگر و پيشه ور هستند و صاحب زمين و كشت نيستند. بلكه كارشان توليد ابزارهاي زندگي است. مثل همان شهرهاي قديم ما كه هركدام يك به شكل يك قلعه با حصارهايي دور خود داشته اند و دست به توليد نساجي و فلز كاري و فرش بافي و غيره ميزدند. اما واقعيت اين است كه اكثريت اين جوامع اروپائي حتي تا بعد از انقلاب صنعتي اغلب كارگراني بودند بدون دانش و سواد فني كه از روستا ها و از خانواده هاي كشاورزي به شهرها امده بودند. در نهايت بعد از يك و دو نسل تبديل به كارگران فني شده اند كه هنوز كه هنوز است در كارخانه ها بايد طبق قوانين سيستم سرمايه داري اشتغال داشته باشند و زيردست سيستم سرمايه داري باقي مانده اند و يك زندگي ساده ايي را سپري مي كنند و هرروز با ترس خطر بيكاري سر كار مي روند

با شروع انقلاب صنعتي زنان تبديل به نيروهاي كار ارزان قيمت ايي شدند كه با دستمزد كم زير هر قراردادي را امضاء ميكردند و كارفرماي جديدشان ديگر همسر سنتي شان نبود بلكه صاحبان كارخانجات بودند كه هر قانوني را به او ديكته ميكردند و با ورود زنان به بازار كار مزد مردان هم كمتر ميشد. با اين رقابتي كه سيستم سرمايه داري بين نيروي كار مردان و نيروي كار زنان بوجود اورد باعث پائين امدن ميزان دستمزد در بازار كار شد و سود برنده اصلي سيستم سرمايه داري بود . با اين استراتژي سرمايه داري در دوره انقلاب صنعتي موفق به دست يابي به نيروي كار فراوان و ارزان( زنان و كودكان) شد وهم ميزان توليدات كارخانجات خود را بالا برد و مصنوعات فراواني را مي توانست به كشورهاي ديگر بفروشد و به سود برسد. در سودي كه سرمايه داري از اين فروش ها بدست مي اورد كارگران چه مرد و چه زن سهمي نداشتند.ميزان مهاجرت هايي كه بعد از انقلاب صنعتي به كشورهاي ديگر رخ ميدهد، مبين فقر جمعي در ان دوران است. از سوي ديگر نهادهايي مانند دولتهاي غربي و كليسا رفتاري دورويانه در مقابل زنان داشتند و در مورد دستمزد كم و پائين زنان به سيستم سرمايه داري اعتراضي نداشتند. در كنار كارخانگي، كار بيرون هم به وظايف زن اضافه ميشد. با تولد كودكان مي بايد نيروي كار لازم براي سيستم سرمايه داري خلق مي شد. زنان در بيرون هم كار مي كردند و درامدش را به خانه مياوردند، زيرا فقرو استثمار كارگري بيداد ميكرد و شهرها وضع بسيار زننده و زشتي داشتند و بسياري از كارگران بخاطر كار طاقت فرسا و دود ذغال سنگ ها و شرايط بد بهداشتي دچار مرگ زود رس ميشدند . از اين عصر نه تنها كار زن كم نشد بلكه دو برابر هم شد. با اين استراتژي حكومت و كليسا علاوه بر افزودن بر مقدار عذاب وجدان زنان و سر درگمي او، ايجاد شكاف و عدم اتحاد خانواده ، رشد بحرانهاي خانوادگي ، جو فشار و استرس به علت دو شغله بودن را سبب شدند. زن نه به حقوق اتوپيايي خود انچنان كه جوامع فمينيستي قولش را داده بودند رسيد. در عوض زنان معروف جنبش فمينستي به شهرت و معروفيت لازم و پست هايي دست يافتند. اين زنان فمينيست با توجيهات يك سويه توجه نداشتند كه نهاد خانواده با تقسيم كار مرد و زن يعني بانيروي كار مردان ( كه نقش پدرانه نان اور) و خدمات خانگي و تيمار وتربيت فرزنان توسط زنان( نقش مادري) پا برجاست و درامدي كه مردان حاصل ميكند خرج هزينه زندگي رشد فرزندان و همسر مي شود. ميزان قدرت مالي هر طبقه اجتماعي هم به ميزان اهميت اقتصادي شغلي وميزان درامد هرگروه شغلي بستگي دارد و دول كه مسئول جمع كردن ماليات و خرج ان بودند، حاظر به پرداخت هزينه هاي بيشتر براي حمايت خانواده در زمان انقلاب صنعتي نبودند. زن از درامدي كه كسب مي كرد مي بايد مانند مرد هم ماليات پرداخت مي كرد


كليسا با قوانين نا نوشته و دول اروپائي با قوانين ديگر همچنان مرد را تا 60 سال پيش رئيس خانواده ميشماردند ، با ايجاد قوانين جديد در دهه ها ي ديگر جنگ بين جنس زن و مرد بر سر انجام كار خانگي و كار بيرون( كه چه كسي بشقاب ها را بشورد و چه كسي بچه را بخواباند...) بيشتر شد و بر شدت اين نا هماهنگي ها افزوده گرديد. بااين نا هماهنگي ها موقعيت زن نه تنها بهتر نشد بلكه او را به عنوان رقيب مرد به ميدان خواندند. در ايجاد اين رقابت و شكاف در خانواده ها سيستم سرمايه داري هم مانند دو همكارش قديمي و معاصرش سهيم بود. با ظهور اين كشمكش ها روابط بسياري از همسران در دهه هاي بعدي بشكل نامطلوب همراه با بي اعتمادي در مي ايد. بخش ميكرو سيستم اجتماع يعني نهاد خانواده شروع به متلاشي شدن از درون يعني بخش عاطفي مي كند. يكي از عوارض اين پديده تفرقه و جدال ها رشد درصد طلاقهاست. خانواده از درون شروع به پوسيدن ميكند با اينكه بناي بيروني ان به چشم ميخورد و دول دائم ان را بتونه كاري مي كنند، اما با تلنگري امكان ريزش هست. بطور مثال امروزه در المان از هر سه زوج يك تن از هم طلاق مي گيرند، زيرا اين همسران با تقسيم نقش فعلي خود نمي توانند با هم كنار بيايند. به ميزان خانواده هاي تك سرپرست در اروپا هر روز افزوده ميشود. علت ان قوانيني است كه سرپرستي بچه هارا به زن ميدهد و پدر فقط حق دارد كه در مقابل يك وعده ملاقات هفتگي فرزندانش دربيرون در مقابل پرداخت هزينه زندگي زن و فرزندان به اين امر موفق شود . زنان از قدرتي كه جهت اجازه ملاقات بچه ها قانون به انها در دهه هاي اخير داده اغلب سوء استفاده مي كنند و با تحقير و تنفرهمسران سابق خود را ازار ميدهند. بخاطر تحقير و تنفر زنان از همسر سابقشان عده زيادي از پدران نيز يا به الكل پناه ميبرند و يا از ملاقات صرف نظر مي كنند و با نپرداختن هزينه مالي زن سابق خود را مجازات مي كنند و ممكن است تاسالهاي سال فرزندان خود را نيز به خاطر اين ارتباط نا مطلوب نبيند كه هميشه براي كودكان يك ضايعه محسوب ميشود. البته چون زنان مواجب بخور و نميري از دولت مي گيرند، بحران شديد مالي برايشان به ان شكل پيش نمي ايد، بلكه دچار فقر مزمن و بحرانهاي ديگر ميشوند . زنان اين جوامع ميخواهند كار بيرون خود را داشته باشند و خود صاحب درامد نيز باشندو اگر درامد خوبي داشته باشد قسمتي از درامدش را بايد صرف خدمه و پرستار بچه بكند تا بتواند سر كار برود و كارشان را حفظ كند، اغلب دولت هاي اروپائي هم به اندازه كافي كودكستان تهيه نمي كند تا زنان را توي خانه ها بند كند. زنان مي خواهند مردان بنا بر نقش قديمي همچنان تحت هر شرايطي نان اور خانواده باقي بمانند و در كار خانه هم سهيم باشند، ولي مردان زير بار اين نقش مازاد سنتي نمي روند و اغلب طلاق را ترجيح ميدهند و دوباره در جستجوي همسري جديد و با اميدي واهي بر مي ايند
دولتهاي اروپائي با پذيرش نقش جديد سرپرست خانواده با پرداخت نفقه بخور و نميري زنان را با قوانين و قواعدي بسيار انضباطي شديدي واميدارند تا زمان رشد كامل كودكان يعني تا 25 سالگي به بهانه ««تريبت كودكان»» خانه نشين شوند و مي بينيم علارغم تمام تحولات حقوقي باز زنان خانه نشين مي شوند منتها با حمايت كمتر مالي همسر سابقشان و اين حمايت بخور و نمير دولتهاي اروپائي بخاطرزنان نيست بلكه براي از بين نرفتن توليد نسل جوامع اروپائي و ايجاد حداقل نيروي كار اجتماعي و خالي نماندن صندوق پرداخت كننده گان ماليات و خالي نشدن پرداخت كننده گان حقوق بازنشستگي در هر نسل است. مگر نه اين است كه منبع درامد عمده اين دولتها از طريق ماليات همين نيروي كار شهروندان تامين ميشود. اين تامين مختصرزنان و كودكان براي حفظ بنيان اقتصادي خود دول است. مقدار درامد محدودي كه مردان دارند صرف هزينه زندگي خود مي شود و اغلب براي تشكيل خانواده دوم با كمبود شديدامكانات مالي مواجه هستند. زنان نيز با توجه به طويل شدن مدت تحصيل و شغل اموزي و عامل بالا رفتن سن اغلب از داشتن خانواده صرف نظر مي كنند و يه اين علت مقدار افراد مسن چند برابر نسل جوان است و اين خطري است عظيم براي سياستمدارن كه نگران تامين مالي صندوقهاي دولت در اينده هستند . عامل عدم تولد كودكان كافي باعث رشد اماري افراد مسن و كم شدن نسل جوان و فعال و كاري ميشود كه خود زمينه كمبود نيروي انساني مورد نياز دنياي كارجهان سرمايه داري است. كوچك شدن خانواده بعد از انقلاب صنعتي و متلاشي كردن خانواده بزرگ به نفع سرمايه داري بود تا به توليد كارخانه ها افزوده شود زيرا بر مقدار مصرف افزوده ميشد. اما امروزه در اين جوامع وضعيت فرق كرده و جوامع سرمايه داري دچار پارادوكس هاي پيچيده ايي هستند كه با تلاش همه سياسيون راه حل هاي واقعي و دراز مدت زيادي باقي نمي گذارد

خانواده هاي تك سر پرست زمينه ساز مشكلات جديدي از جمله تنها يي زنان و افزايش افسردگي خانواده تك سرپرست، پديده فقر مادي، چسبيدن شديد ماد ر به كودكان( نشانه احساس عدم امنيت) و يا برعكس جنگ و اختلاف بين مادر و كودكان( مادر فرافكني مي كند و كودك را مقصر مشكلات وضعيت بد زندگي اش احساس مي كند و كودك را مانع ازادي خود از زندان ميداند) و قلمداد پدر بعنوان دشمن واحد زن و كودكان، ايجاد تنفر از پدر در كودكان توسط مادر و باعث تبديل كودكان به موجودات وابسته و شكننده است. ميزان گسترش اعتياد ، جرايم و افسردگي و افت تحصيلي، بي قيدي ، بالا رفتن خودكشي در بين اين دسته كودكان بالاست. پائين بودن كيفيت هاي شغلي اين دسته كودكان در سنين بالاتر، تمر كز پائين در سر كلاس درس، رنج كودك از فقر خانواده در مقابل كودكان ديگر از عوارض ديگر است. اگر مادر تك سرپرست موفق به يافتن زوجي شود كه احتمالا او هم داراي فرزند و يا فرزنداني باشد. با مجموع اين دو خانواده ، خانواده «««پچ ورك فاميلي»»» يعني خانواده چهل تيكه درست مي شود كه شامل جمعي از خواهران و برادران ناتني هستند كه در يك محيط با هم رشد مي كنند . خانواده اغلب محل رشد تبعيض ها، حسادتهاي، تنش ها و رقابت براي تصاحب محبت و توجه است. كودكاني كه در اين خانواده ها بزرگ ميشوند از امنيت روحي و رواني زيادي برخوردار نيستند زيرا محيط خانه و خانواده ميدان مين هاي خطرناك خواهران و برادران است. مجموعه اين مشخصه ها مبين پوكي عاطفي خانواده از درون است. كه در روانشناسي از خانواده هاي بيمار و يا اماده بيماري بايد ياد كرد. خانواده هاي چهل تيكه كمي ممكن است موفق به ايجاد يك محيط عاطفي سالم تري باشند
با توجه به اين بحرانها روانشناسان بازار داغي در كشورهاي اروپائي دارند و هزينه هاي زيادي سياسيون اين دول براي درمان خانواده صرف مي كنند كه با صرفه جويي هاي فعلي بيمه ها هر روز اين امكانات براي طبقات زيرين اين جوامع كمتر ميشود و باز به قسمي خانواده علارغم تمام قوانين حمايت ها ضعيف مي شود. اين دسته ايي از مشكلات خانواده در جوامع صنعي است كه ذهن مشاوران خانواده را بخود مشغول كرده و همه بدنبال راهكار ميگردند.
مي بينيم كه جوامع سرمايه داري در اغاز انقلاب صنعتي زن را از برده گي خانگي بظاهر ازاد كرد و به برده كارخانه و خانه تبديل كرد و با فريب ليبراليسم خانواده ايي متلاشي تحويل زن داد. خانواده و نقش والدين ، نان اوري پدران و نقش تيمار و پرستاري مادران نقشي است كه هيچ زن و مردي نمي تواند از زير ان شانه خالي كند و به نيروي سوم يعني دول ان ارجاع دهد. تنها كمكي كه دول مي توانند به خانواده ها بكنند كمكهاي سازمان يافته جهت بهبود شرايط همه اعضاي خانواده ها از جمله مادران و پدران و كودكان است و نيز بهبود قوانين و قوانين مثبت جديد مطابق با شرايط هاي جديد خانواده جهت حمايت سه گانه از مادران و پدران و كودكان در امر تربيت و دورنماي خانواده بسيار مفيد و مهم است.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
Aliabadi از این تاپیک تشکر میکنم 
soveh
پستتاریخ: دوشنبه 1 شهریور 1389 - 10:01    عنوان: Re: داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

Aliabadi نوشته است:
دارم دوغ درست مي كنم! اگه بشه چي ميشه ! بسياري از اگرها هم در جهان سرمايه داري اتوپيايي هستند


با سلام به همگی و با اجازه aliabadi جان

اتوپیا ( utopia ) : دنياى فرضى که در ان همه چيز در حد اعلى نيکو است. آرمانشهر و یا همان مدینه فاضله




ابتدا تشکر می کنم از مطلب خوبت

باید بگم که از ابتدا با با این نظریه یا ضرب المثل که وقت طلاست مخالف بودم و آن را به هر شکلی که بوجود آمده و در عصرهای مختلف بیان شده قبول نداشتم چرا که تنها از این مثال برای کار بیشتر انجام دادن و تلاش بیشتر کردن استفاده شده. هر چند منطق آدمی آن را بدون بررسی قبول می کند و برای پیشرفت در زندگی و افزایش کارایی امور لازم می داند اما با بررسی بیشتر می بینیم که در هر دوره تاریخی و مخصوصا در دوران معاصر تنها برای افزایش کارکرد مردم و بالا رفتن بهره وری اشخاص بکار برده شده تا انسان همچون ماشینی که کارکرد بیشترش مساوی با تولید بیشتری است عمل کند که در نگاه کلان باعث افزایش و بهبود اوضاع مالی و قدرت و توانایی گروه حاکم ( صاحبان قدرت و صاحبان ثروت ) است و در این نگاه و تفکر هیچگونه فکری برای افزایش لذت بردن افراد نشده است چرا که منبع مولد این تفکر خود بهتر می داند که با زیاد شدن مشغله و درگیری کاری دیگر چیزی به نام لذت معنی ندارد و این مساله زنجیر وار تمام اشخاص در ارتباط با فردی که بیش از آنچه نیاز واقعی اوست ، کار می کند را در بر میگیرد. و اگر عاقلانه بنگریم میتوانستند ضرب المثل لذت بردن طلاست را بیان کنند و برای تصریح آن تلاش بیشتر البته تا جایی که شخص نیاز دارد و نه حاکم او را بیان کنند در واقع از ابتدا یک نقطه بهینه ( optimum ) بین تلاش و لذت را در نظر می گرفتند. البته واضح است که اینکار نتیجه مورد نظر گروه حاکم را تامین نمی کرد.





و اما در مورد مطلب aliabadi جان

بی شک مطلب شما را قبول دارم اما نمی توانم کمک فضای سرمایه داری و تفکر زالو منشانه آن را در نجات زنان از انحصار و زندانهای تو در توی فکری که برای او بوجود آمده بود را انکار کنم. وقتی می بینم که اختیارات و حقوق اجتماعی زنان هر چند به قصد افزایش قدرت سرمایه داران افزایش یافته خوشحال می شوم ودر دلم امید رنگ می گیرد. به هر صورت در شرایطی که بد و بدتر جلویمان قرار دارد بهتر است که بد را انتخاب کنیم و امیدوار باشیم که با اصلاح شرایط و افزایش آگاهی عمومی به آنجا برسیم که بد تبدیل به عالی شده است. البته راهیست بسیار سخت چرا که صاحبان قدرت با تمام وجود مقاومت خواهند کرد.
به هر حال زن از خانه ای که تنها یک ماشین مولد و یک آشپز و خدمتکار مودبانه به نام مادر بود و حتی حق فکر کردن و اضهار نظر نداشت به دنیای بیرون قدم گذاشته و حال دارای حق رای و حق ارایه تواناییها و قابلیتهایش است و می تواند اثبات کند که در بسیاری از موقعیت ها اندیشه اش بیش از اندیشه مرد امکان اصلاح امور را دارد.
با همه اوصاف منظورم تایید جامعه بوجود آمده نیست و تنها میخواهم بگویم که زنان از تنها راه نجاتشان که منجر به شکل گیری دنیای خسته کننده و عاری از عاطفه است استفاده کردند ودر واقع اینگونه نیست که به دام سرمایه داران افتاده باشند.
و نباید تلاشهای دولت های اروپایی برای اصلاح وضع موجود و افزایش فضای عاطفی بین خانواده ها و توجه بیشتر آنان به کودکانشان و تلاش برای تشکیل یک خانواده و حفظ آن را نادیده بگیریم البته شاید بگویید به خاطر همان مشکل کاهش نیروی کار است که اگر اینگونه بگوییم واضح است که نگاهی سطحی به ماجرا داریم و عمق مشکل را که دولت های غربی نیز به آن پی برده اند در نظر نگرفته ایم.
در پایان با توجه اینکه فعلا در شرایط موجود زندگی می کنیم و شرایط با سرعتی اندک در حال تغییر است امیدوارم افراد جامعه مخصوصا مردان تفکرشان را به این معطوف کنند که یک زن و مادری که به ناچار یا بر حسب علاقه مشغول کاری در اجتماع است را تنها نگذارند و بدانند یک زن به عنوان منبع محبت و آرامش و کاهش دهنده استرس در خانواده حضور دارد و موجودی حساس است و اگر قرار باشد علاوه بر کار در اجتماع در زندگی نیز با تنش روبرو باشد و متحمل زحمات فراوان شود مطمئنا زودتر دچار شکستگی و استهلاک خواهد شد پس سعی شود تا جاییکه امکان دار شرایط بیشتر لذت بردن زنان از زندگی به گونه ای هوشمندانه فراهم شود.

با سپاس از وقتی که گذاشتید- مهراد
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
sooraty
پستتاریخ: سه‌شنبه 9 شهریور 1389 - 03:35    عنوان: پاسخ به «داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 1 اسفند 1384
پست: 204
محل سکونت: .:: ساوه -خيابان اميركبير::.
iran.gif


امتياز: 5420

داستان خیلی جالبی بود من این داستان رو نشنیده بودم ولی با این مضمون یه داستان خونده بودم
راستی یه پیشنهاد:بهتر نیست هر جیزی رو تفسیر نکنیم؟اینجوری هرکس به اندازه ی گنجایشش مطلب بر میداره نباید مخاطب رو ساده لوح فرض کرد و لقمه آماده تو دهنش گذاشت میخواستم منم نظر و برداشتمو بگم ولی دیدم این پیشنهاد در اولویته نظر شما جیه؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mohamad2
پستتاریخ: سه‌شنبه 9 شهریور 1389 - 18:38    عنوان: پاسخ به «داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 6 آبان 1386
پست: 179
محل سکونت: غرب ساوه
iran.gif


امتياز: 5550

این داستان رو نشنیده بودم خیلی ممنون که گذاشتید...
برای همه آرزوی موفقیت دارم واقعا از ته دل میگم Eshve
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 9 شهریور 1389 - 20:49    عنوان: پاسخ به «داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

البته بد نیست که از نظرات همدیگر با خبر بشیم و در کل بحث خوبه و تا زمانیکه به جدل تبدیل نشه و احترام ها حفظ بشه می تونه مفید باشه و البته باید جنبه بحث کردن را داشته باشیم و از ابتدا این روحیه را در خودمون بپرورونیم که ممکنه حرفهامون درست نباشه و حق با دیگران باشه. به هر حال از افکار دیگران با خبر شدن میتونه مفید باشه و سطح آگاهیامون را ارتقا بده.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
sooraty
پستتاریخ: چهار‌شنبه 10 شهریور 1389 - 23:44    عنوان: پاسخ به «داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 1 اسفند 1384
پست: 204
محل سکونت: .:: ساوه -خيابان اميركبير::.
iran.gif


امتياز: 5420

من قصد جسارت نداشتم ولی نظرمو گفتم اگه حرف بدی زدم شرمندم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: پنج‌شنبه 11 شهریور 1389 - 00:22    عنوان: Re: پاسخ به «داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

sooraty نوشته است:
من قصد جسارت نداشتم ولی نظرمو گفتم اگه حرف بدی زدم شرمندم


من اصلا ناراحت نشدم SOORATY جان و خوشحالم که نظرات متفاوت و مختلف را میبینم و می شنوم و در جاهایی هم نظر شما را قبول دارم و معتقدم با تفسیر کردن باعث زخمی کردن اصل مطلب می شویم.
به هر حال ممنونم و امیدوارم باز هم شاهد پیشنهاداتت باشم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » بحث‌هاي عمومي » داستان موش كوچك، پرنده كوچك و سوسيس برادران گريم
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc