تاریخ: جمعه 7 آبان 1389 - 18:52 عنوان: بازگشت از پیاده روی
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
بازگشت از پیاده روی
سفرنامه :
با تشکر از کلیه دست اندرکاران و کمک رسانان و خواهر برادران هم وطن و به لطف ایزد منان و کمک های غیبی سایر دوستان به این سفر سراسر حادثه و عشق مشرف شدیم و هم اکنون که سفرنامه خود را بر روی ورد می نگاریم بسی از بازگشتمان به آغوش گرم خانواده مسرور بوده و در پوست خود همی نمی گنجیم .
میگن امروز روز کوروش بوده داریوش بوده یا یکی از اقوامشان و عجب روزی و تصادفی که همایش بزرگ
ی را در این روز برگزار نمودیم . ایولا به غیرت تمام ساوجی یان و ساوجی زیان .
یه ربع به هفت یه روز بس قشنگ بود که از منزل به قصد شوم پیراید خارج شده و در همان لحظات نظاره گر ویراژ اتوبوس واحد از جلوی پای خویش بودیم و همچنین زبان درازی افراد داخل اتوبوس که …. .
به هر مشقتی که بود به محل شروع همایش رسیدیم . لیک هر کی به هیشکی بود .
عجب نونی در آوردن این همکاران محترم بقالی و سوپرمارکتی .
رسیدیم به محل موعود و مقرر .
صدا ؟ یه بلندگو بود که فقط هرازگاهی صدایش قطع میشد .
مردی از دیار تلویزیون نیز حضور داشت . آقا سیل جمعیت آدم و میبرد . همکاران محترم نیز قبل از آن چمن ها را تماما گل نموده بودند و همشهریان نیز سر به هوا پا به زمین در حال عبور بودند و گاهی به کررات با تیپ قشنگ و قرتی و شیک جفت پا میرفتن تو گل آی ما که اونجا بودیم می خندیدم . خیلیییییییییییییی باحال بود . کرکر خنده بود . البته ما به بچه ها هشدار میدادیم که اینجا گل هست ولی دیگه در مورد سایرین مسئولیتی قبول نکردیم :دی
خب یه سری نکات مبهمی بود که برای تکمیل هر چه بهتر سفرنامه باید در موردش بحث کرد .
یکی اینکه ای بابا ساوه خودش یه مجری نداره هر دفعه اون آقاهه باید تشریف فرمنا بشه و زحمت بکشه بیاد دیار ما ؟ !
و اینکه قبلا هم که از این اتفاق ها افتاده بود بدون هیچ تدارکات اولیه همه تو آفتاب بودند و جناب مجری هم که دیگه هیچی بیچاره کور شد تو آفتاب . دفعه قبل هم یادمه دقیقا همین اتفاق افتاد و چشش باز نمیشد به خاطر آفتاب و حالا باز هم تکرار همان .
و دیگری اینکه ای بابا ای دل غافل آقا این چه وضعشه . تلویزیون که زیر سلطه و رتلیف (برعکس خوانده شود ) بالا بالایی ها میباشه یه آهنگی دیریمی دورومی چیزی ، همین ورزش که از ازل صبح ها از شبکه 3 پخش میشد آدم کلی با آهنگش می رقصید ، اون وقت توی مسیر نکردن یه بلندگو بزارن یه آهنگ ورزشی چیزی . توی مسیر فقط برادران هم وطنی بودن که گله به گله مستقر بودند که خدای نمکرده اگه پیرزنی زمین خورد کمکش کنن .
تاریخ: جمعه 7 آبان 1389 - 19:53 عنوان: پاسخ به «بازگشت از پیاده روی»
مدیريت كل سایت
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
eeeeee
رفته بودید؟ بابا یه عکسی، فیلمی، گزارشی، چیزی تهیه میکردید
با موبایل چهار تا عکس میگرفتید اینجا میذاشتید که چشمهامون روشن بشه.
راستش من ساعت 9 بلند شدم، میخواستم بیام، گفتم حالا زوده، گرفتم خوابیدم... دیگه وقتی بیدار شدم ساعت 11:10 بود (اما من انصافاً باید یه تجدید نظر توی نوع خوابم بکنم.)
اما در کل، با این برنامهها کاملاً موافقم.
به نظرم اگر طوری میبود که مثلاً پیاده روی در اطراف شهر و جاهای باصفا میبود، آدم با دیدن درخت و گل و بته بیشتر شارژ میشد.
به نظرم بهترین مسیر برای این کار، شروع از ابتدای خیابان طالقانی به سمت انتهای طالقانی و رفتن توی پارک جنگلی و بعد دور دریاچهست. اون خیابونها تقریباً سرسبزترین خیابونهای شهر هست.
مسیری که الان انتخاب میکنن، صفا نداره
ای کاش ارگانهایی از مردم ثبت نام کنن و متقاضیان رو هر هفته ببرن کوهها و مناطق اطراف بگردونن.
من مطمئنم که مردم استقبال میکنن.
باید برنامه هفتگی باشه... مثلاً ببرن کوههای سمت قیزقلعه، یا اردوگاه قدس (روبروی شهر صنعتی) و جاهایی که شناسایی میکنن.
تاریخ: جمعه 7 آبان 1389 - 20:15 عنوان: پاسخ به «بازگشت از پیاده روی»
مديريت كل انجمنها
عضو شده در: 2 فروردین 1389 پست: 3473 محل سکونت: IRAN
امتياز: 87705
بله امروز، روز جهاني کوروش (Cyrus Day) بود، روحش شاد
یه سوال: ساوه این ظرفیت و امکانات را داره که صاحب یک ایستگاه رادیویی بشه؟
خداییش در مورد مجریهایی که شهرستانها میرن انصافا راست می گی واقعا خسته کننده هستند. معمولا کلی زیاده گویی می کنن در مورد خصوصیات مردمی و ... که یه بخشیش پاچه خاری محسوب میشه و به وجد آوردن مردم آن شهر و تازه بعضی هاشون اطلاعات غلط و تلفظ های عجیب و غریب هم دارند. البته از یک نگاه هم حق دارند معمولا در اینجور برنامه های سرگرم کننده قصد دارند تا آن شهر را به دیگر هموطنان معرفی کنند. در کل این جور برنامه ها آبکی هستند و انتظار زیادی ازشون نمیره.
در مورد مجری هم باید بگم وقتی ساوه ایستگاه تلویزیونی یا رادیویی نداره مجری از کجا باید داشته باشه؟ بعد هم خودت باشی برنامه زنده را میدی دست یکی که از اول تا آخر تپق بزنه؟
تاریخ: شنبه 8 آبان 1389 - 11:18 عنوان: Re: پاسخ به «بازگشت از پیاده روی»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
Hamid نوشته است:
eeeeee
رفته بودید؟ بابا یه عکسی، فیلمی، گزارشی، چیزی تهیه میکردید
با موبایل چهار تا عکس میگرفتید اینجا میذاشتید که چشمهامون روشن بشه.
هوم ؟
راس میگی چرا یادم نبود واقعا
البته من که دوربینم چون خیلی با کیفیته فیلم و عکسش خوب نمیشه
ولی اگه از دوستان جدا نمیشدیم می تونستیم بگیریم ولی نشد ( یکمی سهل انگاری هم کردیم )
نقل قول:
راستش من ساعت 9 بلند شدم، میخواستم بیام، گفتم حالا زوده، گرفتم خوابیدم... دیگه وقتی بیدار شدم ساعت 11:10 بود (اما من انصافاً باید یه تجدید نظر توی نوع خوابم بکنم.)
اما در کل، با این برنامهها کاملاً موافقم.
به نظرم اگر طوری میبود که مثلاً پیاده روی در اطراف شهر و جاهای باصفا میبود، آدم با دیدن درخت و گل و بته بیشتر شارژ میشد.
به نظرم بهترین مسیر برای این کار، شروع از ابتدای خیابان طالقانی به سمت انتهای طالقانی و رفتن توی پارک جنگلی و بعد دور دریاچهست. اون خیابونها تقریباً سرسبزترین خیابونهای شهر هست.
مسیری که الان انتخاب میکنن، صفا نداره
خب همین مسیر بود دیگه ولی واقعا قسمت حاج بلوک فوق العادست . آدم یاد خاطراتش تو خارج میفته
نقل قول:
ای کاش ارگانهایی از مردم ثبت نام کنن و متقاضیان رو هر هفته ببرن کوهها و مناطق اطراف بگردونن.
من مطمئنم که مردم استقبال میکنن.
باید برنامه هفتگی باشه... مثلاً ببرن کوههای سمت قیزقلعه، یا اردوگاه قدس (روبروی شهر صنعتی) و جاهایی که شناسایی میکنن.
به هر حال، از برگزار کنندگان مراسم ممنونیم.
به نظر منم خیلی خوبه حداقل ماهی یه بار برگزار شه . خیلی تاثیر خوب و مثبتی داره ( به جز اون قسمتی که نمیشد دیگه به خیابون های اطراف دریاچه نگاه کرد از بس کاغذ رو زمین بود ) ولی در کل واقعا تاثیرات مثبتی روی همه چی میزاره . کلی آدم روحیش عوض میشه .
تاریخ: شنبه 8 آبان 1389 - 11:22 عنوان: Re: پاسخ به «بازگشت از پیاده روی»
کاربر نیمه فعال
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
soveh نوشته است:
بله امروز، روز جهاني کوروش (Cyrus Day) بود، روحش شاد
یه سوال: ساوه این ظرفیت و امکانات را داره که صاحب یک ایستگاه رادیویی بشه؟
خداییش در مورد مجریهایی که شهرستانها میرن انصافا راست می گی واقعا خسته کننده هستند. معمولا کلی زیاده گویی می کنن در مورد خصوصیات مردمی و ... که یه بخشیش پاچه خاری محسوب میشه و به وجد آوردن مردم آن شهر و تازه بعضی هاشون اطلاعات غلط و تلفظ های عجیب و غریب هم دارند. البته از یک نگاه هم حق دارند معمولا در اینجور برنامه های سرگرم کننده قصد دارند تا آن شهر را به دیگر هموطنان معرفی کنند. در کل این جور برنامه ها آبکی هستند و انتظار زیادی ازشون نمیره.
در مورد مجری هم باید بگم وقتی ساوه ایستگاه تلویزیونی یا رادیویی نداره مجری از کجا باید داشته باشه؟ بعد هم خودت باشی برنامه زنده را میدی دست یکی که از اول تا آخر تپق بزنه؟
خب من فکر می کنم وقتی میخواهیم یه کاری رو انجام بدیم باید امکاناتش رو هم فراهم کنیم . وقتی میاییم موقع انار مهمون دعوت می کنیم نباید بتونیم از پس کاراش بربیاییم .
ینی من میگم وقتی ما این کارو می کنیم روی مجری هم قبلش سرمایه گذاری کنیم .
تاریخ: شنبه 8 آبان 1389 - 13:07 عنوان: پاسخ به «بازگشت از پیاده روی»
مدیريت كل سایت
عضو شده در: 19 شهریور 1384 پست: 1201 محل سکونت: ساوه
امتياز: 28580
چه جالب! مسیر همونی بود که من تو ذهنم بود؟
آخه گفته بودن مخابرات تا بام ساوه. من فکر کردم میرن فلسطین و از اونجا میرن بام ساوه...
پس مسیرش هم خوب بوده. دستشون درد نکنه.
تاریخ: یکشنبه 9 آبان 1389 - 22:21 عنوان: پاسخ به «بازگشت از پیاده روی»
کاربر دائمی
عضو شده در: 9 آبان 1389 پست: 1044 محل سکونت: خونه بابام فعلا
امتياز: 27975
سهلام من هم سفر نامه خودم رو شروع میکنم
من هم 6:40 دقیقه از خونه به قصد شوم پیاده روی بیرون زدیییم با پیرن استین کوتاه 10 قدمی نگزشته بود به اشتباه خودم پی برد و مثل ادم برفی به خونه باز گشتم و با تجهیزات کامل برگشتم تا نکنه دست خبیث مریضی به من بخوره
خلاصه دیدم برادارن محمدی اتوبوساشون رو انداختن تا مردم خدا جو رو به سمت میعاد گاه مادر ببرن
خلاصه ساعت 7:10 دقیقه رسیدیم به میدون مادر و اونجا با صحنه جالبی مواجه شدییییییییییییم
مغازه ها و ارگان تا تا تونستن از فرصت استفاده کرده بودن و تبلیغات پخش کرده بودن بین مردم
و چون مرد خدا جو در اون لحظه چشمانشان به جز خودرو چیزی نمیدییید تمام اون تبلیغات رو صرت چشم به هم زدنی به زمین مینداختن(فکر کردیید الان میگم می خوندن اره
خوب ساعت شد 7:15 دقیقه و اون روح شیطانی من بیدار شد (لازم به یاد اوری هستش نیم ساعت بعد از بیدار شدن من روح شیطانی من بیدار میشه خواب الوهههههه دیگه)
بیدار شد و شروع کرد به زنگ زدن به دوستام
زنگ میزدم دووستام رو از خواب ناز بیدار میکردم
یه طور صحبت میکردم که طرف از خواب بپره
به یکی می گفتم بدبخت شدی فلانی مرد
به یکی دیگه می گفتم پاشو درستو حذف کردن
بعد از بیدارشدنشون میگفتم برید حالا tv رو روشن کنییید هر وقت من رو دیدییییییید زنگ بزنیید بگییید
رسیدیییم سر حاج بلوک که یه نفر با یه ظرف اب معدنی رویت شد .....................
یادم رفت بگم یکی از برادران بسیجی هم همراه بود (پسر خالم ) که دارن سعی می کنن مخش رو شست و شو بدن و بسیجیش کنن همرام بود که تو راه کلی ....................
(سانسور شد)
رفیتیییم به دریاچه رسیدیییییییییم
اونجا اون بقالی دریاچه سر 3 دقیقه کاملا جنس هاش فروش رف حتی خواستن مردم خدا جو لباس هاشو رو هم................ که با پادرمیانی ریش سفیدان مردم خدا جو بیخیال شدن
از اونجا هم بگم که ماشالللللللله جاودانی تپل خواست فرماندار رو تو رو در وایستی بندازه و یه ماشین ازش بگیره و فرماندار هم خیلی زرنگی کرد و از زیرش در رفت (انگار می خواست از جیب خودش بده)
راستی یادم رفت
ساندیس های .......... هم داشت اونجا پخش می شدد توسط برادران خدا جو.......
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید