پنج شنبه 22 آذر 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » شعر » بیا بنویسیم!

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 بیا بنویسیم! « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
jalalfirozi
پستتاریخ: جمعه 7 آبان 1389 - 23:37    عنوان: بیا بنویسیم! پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 23 دی 1388
پست: 230

blank.gif


امتياز: 8550

این ها چند خط خطی است که درباره داستان از نو نوشتم و اگر بشه تا یه جاهایی ادامه داره. کمی تکمیل ترشان کردم و این هم 5 شماره اول است که با مشورت دوست خوبمان آقای علی آبادی ، بهتر است که شماره به شماره راه ساوه سرا را پیش بگیرند و ... .
امیدوارم تا جایی برسه که بتونیم یک پی دی اف خوب داشته باشیم.


بیا بنویسیم 1

داستان، پدیده ای که از همان بدو ورودش به زندگی ، جایش را در دل خیلی ها باز کرد. چه از جهت تکمیل فراغت افراد و چه باز کردن دریچه ای جدید به جهان افراد .اما واقعا داستان چیست؟ چند نوع داستان داریم؟ داستان صورت تکامل یافته چه نوشته های است؟ و ...
امروزه بعلت گسترش علوم، شاهدیم که بعضا در مورد مسئله ای ، تعاریف کثیر و متعددی بکار می رود. پر واضح است که مقوله داستان هم به عنوان یک فن ( نه هنر محض و نه علم محض ) این گونه است و ما شاهد تعاریف بسیاری از آن هستیم. اما دو تعریف هستند که مکمل یکدیگرند و دیگر جای سوالی را باقی نمی گذارند. تعریفی جامع و تعریفی مانع که با در ذهن داشتن این دو تعریف، سوال "داستان چیست؟ " برایمان حل شده است. تعریف جامع اینکه " داستان یک دروغ بزرگ است که نویسنده با هنر خود، آن را بصورت واقعی و حقیقی جلوه می دهد" و تعریف مانع هم اینکه " داستان شرح ماجرا نیست؛ چرا که گزارش هم شرح ماجراست. بلکه شرح ماجرایی است که در آن از تکنیک های داستان نویسی استفاده شده است."
ملاحظه می کنید که "تعریف جامع" در مورد تمام داستانها – بغیر از داستانهایی که بصورت واقعی و رئال نوشته می شوند- صدق می کند. شاید شما هم نویسنده جوانی را در ذهن داشته باشید که از تجربه فضایی جدید هراس دارد. می گوید که این فضا را تجربه نکرده ام و می ترسم که واردش بشوم و ... . درمورد چنین نویسندگانی تعریف نخست کمکشان می کند. چرا که به آنها گوشزد می کند که "اساس داستان چیزی جز قوه تخیل نویسنده اش نیست". کسی که داستان می نویسد باید بداند برای اینکه تخیلش را به همراه چند شخصیت و تیپ به مریخ ببرد نیاز به سفینه فضایی نیست. بلکه اراده و کوشش خودش را می طلبد.
و اما توضیح تعریف دوم. این دو جمله را در ذهن داشته باشید :
جمله اول- نگاهی به کفش هایش می کند که رویشان کمی خاکی ست. با وسواس آنها را به پشت شلوارش می کشد تا تمیز شوند. بعد با دو دست شلوارش را تمیز می کند تا خاکشان برود و آرام آرام به سمت در حرکت می کند. دستگیره را آهسته بدست می گیرد و با ترس آن را پایین می کشد. با صدای جیر جیر در داخل می شود. همه دانش آموزان سر کلاس نشسته اند. با صدای لرزان اجازه می گیرد و به آرامی به سمت میزش می رود .
جمله دوم : کفشهایش را به پشت شلوارش می کشد و بعد با شلوارش را تمیز می کند. با ترس به سمت در می رد. در را با دلهره باز می کند و بعد از گرفتن اجازه، می رود تا پشت میزش بنشیند.
پر واضح است که حجم جمله اول از جمله دوم بیشتر است. و نکته اینکه در جمله اول صحنه بیش از آنچه که باید ، توصیف شده است. به عنوان یک نویسنده باید قبول کنید که در دنیای MP3 امروز کسی فرصت ندارد تا داستانی که سر و ته اش در دو صفحه هم می آید را در پنج صفحه بخواند! و البته که اگر چنین کنید، خواننده ، داستان را با یک پرتاب سه امتیازی روانه سطل زباله می کند! باید در خاطر داشت که استفاده از کلمات و قطار کردن انها یک هنر است. بهتر است بجای اینکه درباره همه ابعاد صحنه، شخصیت ها، حالت ها و ... پرچانگی کنید ، بخشی از آنها را هم به خواننده واگذارید. البته باید دقت کرد که داستان با ایجاز مخل رو برو نشود. یعنی آن دسته از مواردی را بیان کنید که ذکرشان ضروری است و از ذکر مواردی که وجه خنثی دارند بپرهیزید. برای این منظور می توانید نظر چند تن را درباره داستانتان بعد از اتمام آن بپرسید. این کار کمک شایانی به شما می کند. چرا که اولا شاید خواننده از بعدی به اثر شما نگاه کند که از دید شما پنهان مانده و این باعث مرتفع کردن مشکل آن قسمت شود و دوما اینکه شما "نظر" چند نفر را در اختیار دارید و فرصت اعمالا نظرات آنها را – در صورت لزوم- در نوشته تان دارید.



بیا بنویسیم 2

برای اینکه با انواع تقسیم بندی داستان آشنا شویم، ابتدا بهتر است انواع روایت کردن داستان را بدانیم.
هر حادثه و اتفاقی که در داستان رخ دهد، لاجرم باید کسی باشد که این تغییرات را به گوش خواننده برساند. این کار را "راوی" انجام می دهد. یعنی کلیه فعل و انفعالات داستان را "روایت" می کند.
اساس کار داستان شما روایت است. چرا که بستر اتفاق افتادن اتفاقات همین روایت است و بدون آن امکان تولید داستان وجود ندارد.
روایت و زاویه دید یعنی از زبان شخصی ( اول شخص، دوم شخص، سوم شخص) داستان را گفتن.حال ممکن است اول تا آخر یک داستان را یک نفر بگوید و یا بعضا چند نفر آن را روایت کنند.
داستان به انواع زیر می تواند روایت شود که به عنوان "زاویه دید" هم از آن یاد می شود :
1 – اول شخص ( من راوی)
2- دوم شخص ( تو راوی)
3- سوم شخص ( او راوی ، دانای کل )

اول شخص (من راوی) : من راوی ، راوی ای است که داستان را از درون روایت می کند و خودش در بطن ماجراست. من راوی یا خودش یکی از شخصیت های داستان است و یا شاهد اتفاقات داستان است. یک صحنه جنگ را در نظر بگیرید. اگر ما جنگ را از زبان یک سرباز که خودش در حال مبارزه است ، روایت کنیم؛ از "من راوی قهرمان" استفاده کرده ایم. اما اگر همان جنگ را از دید مثلا یک پزشک که مسئول معالجه سربازان و مجروحان است روایت کنیم، از "من راوی شاهد" استفاده کرده ایم. پرواضح است که وقتی می گوییم "من راوی قهرمان" منظورمان از قهرمان کسی است که امور داستان مستقیما با او در ارتباط است و او کنش و واکنشی در داستان دارد و به این معنا نیست که او فرد مثبتی باشد. و منظورمان هم از "من راوی شاهد" کسی است که حتی اگر کاری انجام دهد، اتفاقات اصلی داستان حول او نمی چرخد و به نوعی نظاره گر حوادث است.
دوم شخص (تو راوی ): از این راوی به عنوان "راوی خطابی" هم نام می برند. چرا که کارش مورد خطاب قرار دادن است. حال می تواند شخص، خودش را مورد خطاب قرار دهد یا دیگری را و یا حتی اشیا و موجودات را. "تو راوی" صورتی دیگر از "من راوی" است که کم کاربرد است و با اینکه می توان یک داستان را تماما با این راوی نوشت، اما ترجیحا قسمتی از آن اینگونه کار می شود. استفاده از افعال دوم شخص باعث بوجود آمدن چنین راوی ای می شود. مثلا :
"تو خودت به خانه آمدی و اوضاع بد ما را دیدی" ، " این تو بودی که دیروز در خیابان مرا دیدی و بی تفاوت از کنارم گذشتی" و ...

سوم شخص (دانای کل ): راوی سوم شخص خودش به دو نوع تقسیم می شود. "دانای کل نامحدود" و "دانای کل محدود"

الف) دانای کل نامحدود : عمر استفاده از این راوی برای روایت،باز می گردد به عمر قصه ها و حکایت ها و داستانهای سنتی. و امروزه دیگر مورد قبول نیست. علت آن هم این است که همه چیز را برای خواننده رو می کند. در واقع مثل یک دوربین است که همه صحنه های داستان را می بیند. به ذهن هر شخصیتی که بخواهد وارد می شود. هر چیز را که بخواهد می بیند و می شنود. حتی پشت دیوار، داخل خانه بسته و ... . نمونه استفاده از این راوی چنین است:
پیر مرد در حال بیل زدن زمینش بود که صدایی شنید. فکر کرد که صدای پچیدن باد در علفزار است ولی او اشتباه می کرد. یک مار هر لحظه بیشتر به او نزدیک می شد. برگشت و اطرافش را دوباره نگاه کرد. اما چیزی ندید. اما مار – که همرنگ خاک بود، او را می دید. مار قصد فرار نداشت و در دلش بود که اگر پیر مرد به او حمله کند، او هم حمله کند.
همانطور که در نمونه فوق ملاحظه می کنید، راوی ابتدا پیر مردی را روایت می کند که در حال بیل زدن زمینش است. با شنیدن صدایی به اطرافش کنجکاو می شود اما نویسنده با انتخاب راوی "دانای کل نا محدود" و گفتن علت کنجکاوی، آن را از بین می برد. حتی وارد ذهن مار هم می شود و قصد او را از حمله – در صورت حمله پیر مرد- بیان می کند!

ب) دانای کل محدود : این راوی بر خلاف دانای کل نامحدود که مانند یک چشم همه چیز بین همه داستان را می دید و هر لحظه هر جا را که بخواهد روایت می کند، مثل یک دوربین است که متصل به یک فرد است. و همه چیز را نمی تواند روایت کند و منحصرا با یک فرد است. مثلا فرض کنید که دوربین "دانای کل محدود " ما با شخصیت (الف) است. شخض (الف) وارد اتاقی می شود که دو شخص (ب) و (پ) هم در آن حاضرند. بنا به علتی شخص (پ) از اتاق خارج می شود. اینجاست که دیگر نمی توان درباره (پ) صحبت کرد و گفت که او به کجا می رود و داستان منحصرا درباره دو شخص (الف) و (ب) جریان می یابد تا شخص (پ) به اتاق باز گردد یا (الف) از اتاق خارج شود یا تنها شود.
البته داستان را به روشهای دیگری هم می توان روایت کرد. مثل : نامه نگاری، یاداشت های روزانه، اسناد و مدارک یا ترکیبی از چند شیوه که می توان گفت این شیوه ها ، تغییر یافته و خلاقیتی از آنچیزی ست که به آن اشاره شد.
اما چند نکته درباره زاویه دید های مختلف :

• استفاده از "من راوی" عمق بیشتری به داستان در مقابل استفاده از "دانای کل" می دهد. یعنی درونی نویسی در مقابل رو – سطحی- نویسی. علتش هم این است شما با استفاده از من راوی، از عمق وجود یک شخصیت صحبت و به درونش سفر می کنید. اما در دانای کل، آنچیزی که ظاهر است یا ظاهرا" به نظر می رسد را می گویید. از همین رو ارتباط برقرار کردن با داستانی که از طریق "من راوی" روایت می شوند آسان تر است.
• ایرادی که می توان به "من راوی" گرفت این است که اثر شبیه به خاطره نویسی می شود. چرا که تمام خاطره های جهان از طریق اول شخص روایت میشوند. برای حل این مشکل به عنوان یک نویسنده باید بدانید که در خاطره نویسی، شما اتفاقاتی را می نویسید که عینا" اتفاق افتاده است اما در داستان نویسی، شما ابتدا اتفاقات را می سازید و سپس بیان می کنید. اگر از تکنیکها و قوانین استفاده کنید، مشکل مرتفع خواهد شد.
• شما جایز به تغییر راوی در داستان هستید اما دقت کنید که استفاده از چند راوی در جهت زیبایی اثر باشد نه گنگ کردن آن. چرا که اگر دقت نکنید، چیزی شبیه دانای کل نامحدود از آب در می آید. ضمن آنکه در تغییر راوی، تغییر از نوعی به نوع دیگر است. مثلا از "دانای کل" به "من راوی"
• یکی ازایرادهای اساسی که می توان به "دانای کل نامحدود" گرفت، این است که باعث از بین رفتن "تعلیق"می شود. چرا که – همانطور که گفته شد- حوادث را برای خواننده می گوید و اجازه استفاده از خلاقیت را به خواننده نمی دهد. استفاده از چنین روایتی حتی برای شروع کار داستان نویسی خوب نیست.
• در داستانهای مدرن امروزی، نویسندگان از روایتهایی استفاده می کنند که خواننده راحت تر با آن ارتباط برقرار کند و برایشان تازگی داشته باشد. وقتی از "من راوی" استفاده می کنید، خواننده را یا شاهد داستان می گیرید یا او را بجای شخصیت من راوی قرار می دهید. از همین رو است که امروزه شاهد استفاده بیشتری از "من راوی" نسبت به دوره های قبلی هستیم.


بیا بنویسیم 3

چند نوع داستان وجود دارد؟ چه تفاوتهایی بین این گونه ها دیده می شو؟ علت پیدایش هر کدام چه بوده؟ ویژگی ساختاری هر نوع چگونه است؟ و ...
اینها سوالهایی است که چند جلسه ای را درباه شان به گپ می نشینیم . قدر مسلم آشنا شدن با این تنوع، درک و تعامل راحت تری را برایتان به ارمغان می آورد.
داستان به لحاظ نوع به چهار دسته تقسیم می شود. مینی مالیست، داستان کوتاه، داستان بلند و رمان. البته شاید بعضا با تقسیم بندی ای رو برو شوید که داستان را در سه حوزه مینی مال، داستان کوتاه و رمان قرار دهند. علتش این است که این افراد تفاوتی بین داستان بلند و رمان قایل نیستند. در صورتی که چنین نیست و درباره تفاوت ها هم با یکدیگر گپی خواهیم داشت.
داستان مینی مالیست :
داستانک ، داستان فلش و داستان کوتاه کوتاه از دیگر اسامی این نوع داستان است. داستانک کم حجم ترین نوع داستان است که حجم آن می تواند از چند خط تا حداکثر یکی – دو صفحه باشد. نحوه شکل گیری داستانک ها – مانند اغلب داستانهای سنتی- بر پایه "گفتن" است نه "چگونه گفتن" که آن هم بصورت یک لحظه و یک آن ذکر می شود. به نوعی که فیزیک داستان در چند خط تمام می شود اما گویی خود داستان هنوز جاری است.
به لحاظ حجم بسیار کم ، کراکتر های مینی مال از نوع تیپ اند نه شخصیت. پرواضح است که علت این امر، عدم وجود فضای کافی برای شخصیت پردازی ست. حتی اگر کراکترها به شخصیت نزدیک شوند، از عمق بسیار کمی برخوردارند.
مهمترین ویژگی هایی که می توان برای این نوع داستان نام برد، این موارد است :
• شدت ایجاز ( که اصلی ترین و اساسی ترین مولفه داستانک ها می باشد و نویسنده به قدری پایبند آن است که خواننده به نوعی با ایجاز مخل روبرو می شود. هیچ حادثه ای بیش از "گفتن" کش و قوس پیدا نمی کند. در واقع داستانک مانند "چکیده" ای است که بیش از آن توان چکیده شدن ندارد.)
• طرحی بسیار ساده و قابل فهم ( بر خلاف داستان های مدرن که دارای طرح پیچیده ای هستند،فهم داستانک ها به لحاظ محدودیت های زمانی و مکانی آسان است. چرا که اتفاقات داستانی در لحظه ای خاص – یک آن، یک دقیقه، یک ساعت و ... – و مکانی خاص – بدون تغییر جغرافیا- رخ می دهد و نیاز به حضور ذهن بالایی نمی باشد. داستانک ها پتانسیل وجود زمان و مکان دیگری- بغیر از لحظه و مکانی که داستانک شکل می گیرد- را به معنای حقیقی کلمه ندارند. )
• گفتگوهای متفاوت ( در داستانک ها نوع گفتگو کلا " متفاوت با آن چیزی ست که در انواع دیگر داستانی شاهدیم. شاید در داستانی، گفتگویی ببینیم که صفحه ای – بلکه بیشتر و نزدیک به کل حجم داستان – را اشغال کرده. اما در داستانک ها با توجه به حجم بسیار کم نوشته، نوع گفتگو ها طوری طراحی می شود که از کش آمدن داستان جلوگیری کند و آن را به سرانجامش نزدیک کند.)
• تفاوت پیام ( داستانک ها به لحاظ ساختاری ، زمینه لازم برای پرداختن عمیق به حوادث را ندارند. بر خلاف انواع داستانی دیگر و موضوع داستانی شان که گاه به هیاهو هم می رسند، داستانک ها همچو موجی نرم به ساحل برخورد می کنند و باز می گردند. )
• تصویر کوتاه داستانی ( به علت توصیف های ساده و طرح روان داستان، تصویر آن به راحتی در ذهن ساخته می شود. مانند یک نقاشی ساده که نیازی به تبیین و تشریح ندارد)
• عدم وجود حاشیه ( در انواع داستانی دیگر، لاجرم برای ورود به بطن ماجرا، باید حجمی را برای حاشیه طراحی کنیم. یعنی از حاشیه به متن وارد شویم. اما داستانک ها، نوعی از داستان اند که فاقد هرگونه حاشه اند و تماما" متن و بطن ماجرا هستند.
اما ایرادهایی هم به داستانک ها وارد است که برخی شان به این ترتیب است :
• عدم وجود بحث زیبا شناسی در آنها ( همانطور که حجم کم و استثنایی داستانک ها باعث پیدا کردن مخاطبانی شده، همانطور هم همچو زنجیری دست و پای اثر را بسته است. چرا که در این حجم کم، آنطور که شایسته است نمی توان از بازی های زبانی استفاده کرد و همچنین جنبه سرگرم کنندگی و لذت بخشی نیز- بعلت حجم کم- در داستانک ها بسیار کم دیده می شود )
• نبود لایه های زیرین ( معمول داستانهای مطرح، دارای لایه های زیرین می باشند. به این معنا که با تفکر در داستان، پیام، هدف و مفهومی دیگرنیز به ذهن می رسد. اما در داستانک ها بعلت نبود فضای کافی برای ریز شدن در مباحث، عملا" لایه زیرین و بعد فلسفی ای دیده نمی شود. حتی اگر نویسنده بخواهد چنین کاری کند، چیزی شبیه کلی گویی و سنجاق کردن خواسته به داستان می شود!)
• تک بعدی بودن داستان ( یکنواختی سبک داستانک ها مانع از آن می شود تا چند اندیشه و دیدگاه مترادف و متضاد در کنار یکدیگر بنشینند. وجود حجم کافی در انواع داستانی دیگر، دست نویسنده را برای جاری کردن این مطلب باز می گذارد.)
اما با تمام این تفاسیر، داستانک ها باشگاه خوبی برای نویسندگی اند. چرا که برای نویسنده جوان الزام می کنند که در حجم کم حرفش را بزند و هنرش را نشان دهد. مسلم است که اگر طرح را روی کاغذ پیاده کنید، ارزش بیشتری دارد اما باید بدانید که "بسته بودن" برای باشگاه نویسندگی معنایی ندارد. هر جا که باشید می توانید قلم را در ذهنتان به حرکت درآورید و محصولتان را به ذهن بسپارید و در زمانی مناسب، در دل کاغذ ، یادگارش کنید.



بیا بنویسیم 4

در مورد داستانهای مینی مال، گپی با هم داشتیم. حالا می خواهیم درباره داستان کوتاه، چند خطی را میهمان یکدیگر باشیم.
داستان کوتاه :
در مواجه با سوال "داستان کوتاه چیست"، جوابهای بسیاری را می توان پیدا کرد؛چه از لحاظ "میزان حجم داستان کوتاه" و چه لحاظ "تعریف داستان کوتاه". اما به نوعی می توان گفت که وجه اشتراک و معنای تمام این تعاریف بر " ماهیت کلی" و "نحوه روایت " در داستان کوتاه است. چرا که ماهیت کلی داستان کوتاه، قالبی ست که اتفاق یا برهه ای را در حجمی کوتاه ذکر می کند و نحوه روایت هم در داستان کوتاه، بصورت یک برش یا چند برش نزدیک به یکدیگر است. طوری که انگار نویسنده – مثل یک خیاط – صحنه ها را به هم می دوزد؛ بدون اینکه جای دوخت ها مشخص باشد و در ذوق بزند!
اما منظور از روایت برشی در داستان کوتاه چیست؟
مسلما تا به حال برایتان اتفاق افتاده که جایی بروید و شخصی از شما بپرسد که چه شد و چه کردید. و یا حتی اینکه بخواهید اتفاقی که برایتان افتاده را خاطره کنید و مثال های دیگر. اما شما موقع پاسخگویی به سوال طرف مقابل چه کرده اید؟ مثلا اگربه عروسی یکی از اقوام بروید و چهار ساعت در این مجلس حضور داشته باشید و شخصی بپرسد در عروسی چه اتفاقی افتاد، آیا تعریف شما هم چهار ساعت طول می کشد!؟ مسلما خیر. چرا که شما جزئیاتی را بیان می کنید که برای شنوده تان مفید باشد و مسلما از ذکر "همه جزئیات" پرهیز می کنید. حتی شاید یک ساعت هم مهمل و بی فایده باشد و از ذکر لحظه ای از آن خودداری می کنید و نهایتا می گویید که یک ساعت مجلس بی فایده بود.
پرانتز باز - اگر بخواهیم با استفاده از مثال فوق در چند خط ، انواع داستان را تشریح کنیم، چنین می شوید.
مثلا اگر بگویید :" ای... بد نبود. جای شما خالی. خوش و خرم مجلس تمام شد و عروس و داماد راهی زندگی شان شدند" ، چیزی شبیه داستانک می شود.
و اگر در ذکر جزئیات وسواس بخرج ندهید، چیزی شبیه داستان کوتاه خلق می شود. چرا که از ابتدایی ترین تعاریف داستان کوتاه این است که داستان کوتاه، داستانی ست که بتوان هنگام صرف غذا یا در یک نشست خواند . هر چند که حجم داستان کوتاه امروزه کمی تغییر یافته. اما نباید فراموش کنید که داستان کوتاه، خلقی بزرگ در قالبی کوتاه است.
و اگر در روایت کمی مته به خشخاش بزنید، چیزی شبیه داستان بلند از آب در می آید. البته به شرطی که روایت، فقط حول یک ماجرا باشد و فقط کمی بیشتر در جزئیات دقیق شده باشید.
و چنانچه مدتی قبل از مجلس – چند روز، چند هفته و ... – را شروع به روایت کنید، بطوری که چند ماجرا را بیان کنید، چیزی شبیه رمان بدست می آید. چرا که اصولا در رمانها به چند ماجرا پرداخته می شود. پرانتز بسته.

داستان کوتاه نه مثل داستانک است که نیامده برود و نه همچو داستان بلند و رمان که بعضا حجم کتاب باشد. در داستان کوتاه نویسنده به روایت حوادثی می پردازد که به اصل داستان باز می گردد. و از حوادث هم آن قسمتی را ذکر می کند که لازم و ضروری است. جالب اینکه حتی برخی بر این عقیده اند که در داستان کوتاه، بحث روی "کلمه" است. یعنی حتی کلمه ای در داستان نباشد که اضافی باشد! به قول چخوف اگر جایی تفنگی بود، جایی دیگر شلیک کند. از این جهت است که این گونه داستانی، یکی از قوی ترین و محبوب ترین گونه های ادبی ست. نه آنقدر حجیم است که ملال آور باشد و پیام داستان در روایت آن محو شود و نه آنقدر کوتاه که کمتر پیامی از آن به ذهن برسد.
داستانهای کوتاه معمولا پذیرای یک حادثه ،آن هم بصورت کوتاه و برشی اند. چرا که تفاوت اصلی بین داستان کوتاه و بلند هم در حجم است. داستانهای کوتاهی هم که بصورت تکه تکه و فصل بندی نوشته می شوند، تابع همین قاعده اند و در اصل همه فصل ها به روایت یک حادثه اصلی می پردازند. هر چند که شاید در ظاهر تضادهایی هم با یکدیگر داشته باشند.
***
گفتیم که شاید بتوان گفت که داستان کوتاه، خلقی بزرگ در قالبی کوتاه است. اما آیا واقعا هر خلق بزرگی در قالبی کوتاه، داستان کوتاه است؟مسلما خیر. چرا که گونه های بسیاری را می توان پیدا کرد که اولا در قالبی کوتاه تحریر می شوند و ثانیا خلقی بزرگ باشند. مثل قطعه ادبی، شعر، طنز، نثر، مقاله، گزارش و ... .
وقتی می گوییم "خلق بزرگ" در "قالب کوتاه" ، منظورمان اثری ست که تابع ویژگی های خاصی باشد. با تفکر روی داستان های کوتاه، چنین ویژگی هایی از این قبیل به ذهن می رسد:
اعتدال حجم و ایجاز، نوع پرداخت به موضوع و حوادث، زمان و ...



بیا بنویسیم 5

گفتیم که با تفکر روی داستانهای کوتاه – البته منظورمان داستان هایی است که نیاز به پرتاب سه امتیازی ندارند!- مشخصه هایی به ذهن می رسد .در این شماره کمی درباره این ویژگی ها با هم گپ می زنیم و در ادامه به "داستان بلند" و "رمان" اشاره می کنیم.
***
اعتدال حجم و ایجاز : در بحث داستان، اولین چیزی که باعث تعیین نوع آن می شود، حجم آن است که بتوانیم مینی مال، کوتاه، بلند و یا رمان بودن آن را مشخص کنیم. حجم داستان های کوتاه، بسته به مکان نوشته شدنشان، متغیرند. اما امروزه داستانهایی که حجمشان ازچند صفحه تا ده – پانزده صفحه است را کوتاه می شمارند.
از آنجا که داستان کوتاه بیشتر در دل حادثه اتفاق می افتد و اصطلاحا لپ کلام را می گوید، "ایجاز" یکی از بارزترین ویژگی هایش محسوب می شود. مولفه ای که در داستانک ها با "شدت" روبرو است و در داستانهای کوتاه با "اعتدال".
نوع پرداخت به موضوع و حوادث : داستانهای کوتاه همواره حول یک اتفاق اصلی می افتند و مجالی برای پر چانگی در آنها نیست. از همین رو است که روزمرگی در داستانهای کوتاه دیده نمی شود یا حالتی رنگ باخته دارد. چرا که اصطلاحا باعث توخالی شدن داستان می شوند.
زمان : داستان کوتاه، یک برش کوتاه است. به عبارتی ، داستانهای کوتاه – بر خلاف داستان های بلند و رمانها – یک برهه کوتاه را به تصویر می کشند.
روایت کوتاه در یک زمان برشی باعث می شود تا تعداد کراکتر (آدم) ها اعم از - شخصیت و تیپ- کثرت نیابد.
باید در ذهن داشته باشید که مرسوم نیست از بدو زندگی تا نهایت پیری فردی را در فالب داستان کوتاه پیاده کنید. چرا که با احتمال قریب به یقین دچار کلی گویی می شوید. ***

داستان بلند :

داستان بلند مانند حلقه ای است که بین دو گونه داستان کوتاه و رمان قرار دارد. از جهت "پرداخت به یک ماجرا" شبیه داستان کوتاه و از جهت "نداشتن حد حجم برای پایان" شبیه رمان است. داستان بلند حول یک ماجرای بسیار بسیط و مشروح شده است که حجم آن کمتر از سی صفحه نمیباشد.
در واقع می توان داستان بلند را داستان کوتاهی در نظر گرفت که پابند "حجم" و "ایجاز" نیست. زیرا میدان عمل در آن باز و از این رو جنبه ایجاز در آن کمرنگ تر است. البته برخی نیز برای داستان بلند حجم در نظر می گیرند؛ ولی بنظر می رسد که این قایل شدن حجم، برای جدا سازی راحت تر داستان بلند از رمان است. در صورتی که این تفکیک بوسیله مولفه های داستانی صورت می گیرد نه حجم داستان.
ویژگی هایی مثل "چرخیدن حول یک ماجرا" ، "بسیط بودن یک ماجرا" ، "نبود اندیشه فلسفی برای نوشته" ، "کمبود بازی های زبانی" ، "عدم وجود زبانهای مختلف" مثل زبان عاشقانه، کوچه بازاری، احساساتی، جاهلی، و ... باعث می شود تا برخی از آثار بلندی که در کشور به چاپ می رسند، بیشتر به داستان بلند شبیه باشند تا رمان!

رمان :
رمان آخرین گونه داستانی است که تولید می شود. موارد زیر از ویژگی ها ، تفاوت ها و شباهت های رمان با داستان بلند است.

• رمانها معمولا کمتر از یکصد صفحه نیستند در حالی که حداقل حجم داستانهای بلند، کمتر از نصف حجم رمان ها است. اماشباهتشان این است که نمی توان حجمی را برای پایان آنها در نظر گرفت.
• رمان ها چند اتفاق را روایت می کنند و داستان های بلند پابند یک ماجرا اند. در واقع رمان ها، خود از داستانها و قصه های کوچکتر شکل گرفته اند که مانند یک زنجیر کنار هم نشسته اند. از این رو پر واضح است که بعلت وجود ماجراهای مختلف در رمان و بدنبال آن تنوع پذیرتر بودن انسانها، زمینه برای بازی های زبانی بیش تر است.
• از آنجا که نویسنده در رمان، چند ماجرا را ذکر می کند؛ رعایت موجز نویسی یک اصل است ولی از آنجا که داستان بلند از کش آمدن یک ماجرا تشکیل می شود؛ ایجاز، یک مولفه کمرنگ درآن است. از این رو است که خواندن داستان بلند شاید کمی خارج از حوصله باشد.
• رمانها تکیه بر بعد فلسفی دارند ولی برای داستانهای بلند، وجود اندیشه های فلسفی آنچنان مبرم و ضروری نیست. هر چند که می توانند از آن استفاده کنند.
• از آنجایی که رمان ها دارای ابعاد فلسفی ، زمینه بیان چند دیدگاه و اندیشه مختلف و توان دادن تصاویر اجتماعی بعلت پرداختن به چند موضوع هستند، نیاز به تحقیق قبل از تحریرشان الزامی است تا اولا نویسنده نسبت به موضوعات رمانش اطلاعات داشته باشد و رمان را با تخیل محض جلو نبرد و ثانیا اینکه با کسب اشرافیت نسبت به موضوعات، از اضافه گویی بپرهیزد و موجز نویسی را فراموش نکند.
• با توجه به اینکه ایجاز در داستانهای بلند کمرنگ است و خود داستان هم در تمرکز یک ماجرا است نوشتن آن نسبت به رمان کار آسان تری است. از همین جهت است که ماندگاری رمان بیش از داستان بلند است.
• رمان ها توان روایت برهه های طولانی زمان را حتی با تغییر مکان دارند. در صورتی که نوع داستان های بلند، این اجازه را به آنها نمی دهد. در داستان بلند، اتفاقات همواره درباره یک فرد است اما در رمان اینگونه نیست. مثلا در رمان در یک فصل از "الف" می گوییم. در فصل دوم از "ب" می گوییم. در فصل سوم از "پ" و فصل چهارم از گردهمایی این سه نفر برای امری مثل یک مسابقه. در صورتی که اگر چنین ماجرایی را بخواهیم به حالت داستان بلند بگوییم، می بایست از ابتدا تا انتها با یک فرد باشیم.
البته در مورد رمان این نکته را باید به یاد داشت که تغییر راوی و روایت از زبان اشخاص گوناگون، با زاویه دید "دانای کل نامحدود" اشتباه نشود. چرا که ما به ذهن دیگری وارد نمی شویم بلکه منحصرا داستان را از زبان شخص دیگری پیش می بریم.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
jalalfirozi از این تاپیک تشکر میکنم 
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 11 آبان 1389 - 01:05    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

دوست عزيز بسيار عالي بود، با تشكر فراوان از زحمات شما در تهيه اين مقاله بسيار جالب

Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » شعر » بیا بنویسیم!
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc