عضو شده در: 9 آبان 1389 پست: 1044 محل سکونت: خونه بابام فعلا
امتياز: 27975
اين تاپيك صرفه جهت تبليغات بوده
سلام به همه
اميدوارم حال همه خوب باشه كه انشلاللله هست
اين تاپيك هم يه خاطره جالب من از اين شهر عجابيه
بالاخره بعد سال ها سال گذشته استيني برا داداشمون بالا زديييم و زنش داديييييم
زندگي داشت به خوبي و خوشي مي گذشت كه تازه فهميديييم كه بايد بيوفتيم دنبال مراسم عروسي كه بدبختي ما از اونجا شروع شد (انتخاب تالار)
طبق اين سنته حسنه عروس داماد در به در از اين تالار به اون تالار تو اين شهر به راه افتادن تا يه تالار خوب و ابرومندي گير بيارن
(ماشاللله تالار ها همه يكي از يكي..................)
اون از شبنم كه لونه مرغي از اون بيشتر جا داره فقط تونسته صندلي ها رو كنار هم بزاره
اون از صدار .....................
بگذريم طولاني ميشه
اقا هر چي گشتن نا اميد تر شدن تا اينكه ي روز خونه بوديييم كه بابام زنگ زد و گفت يه تالار جديد باز شده تو جاده عبدل اباد
به نام تالار ائمه اطهار
(پي نوشت صاحب اين تالار(كسي كه اونجا رو كرايه كرده) يه جورايي فاميل ميشه ) اما انقدر فاميل دورييه تازه من سال گزشته برا اولين بار ديدمشون اون هم تو يه عروسي
از اين هم بگذريم
من و داداشم هم فوري ماشين رو اتيش كرديم وحركت كرديم به اون سمت
رفتيم ورسيديم به اونجا ديدييم يه حسينه هستش كه كه 3 طبقه اس طبقه اول نماز خونه و حسينه و2 طبقه بعدي مسجد
وارد شديييم (دفتر تالار بيرون مسجد بود) در و ديوار پر بود از عكس هاي مذهبيو شعر و...............
نشستيم رو به روي مدير تالار كه چشم به يه تابلويي بر خورد
به نام نامي الله انجام مي دهيم
دعا نويسي
فال
رفع درد كمرو.............
از اين چيز ها
گفتيم اقا اومديم بي اجاره تالار (طرف خودش نبود يكي ديگه اونجا رو ميگردونه نميشناختمون)
اولين حرفي كه زد اين بود ما تو اين تالار فقط عروسي هاي اسلامي توش برگزار ميكنيييم
ما هم فكر كرديييم بابا منظور از اسلامي اينه كه عروسي مختلط نيست و............(سابقه چند عروسي مختلط دارم كه فوري ذهنم اون ور منحرف شد) تو اين خيال ها بودييم كه ما هم گفتيم بابا خيالت راحت عروسي هاي ما هم اسلاميه
طرف هم شاگردشو صدا كرد ما هم رفتيم براي ديدن تالار
براي رسيدن به تالار بايد از جلوي مسجد رد مي شدي و از پله ها بالا مي رفتي و ميرسيدي به تالار
وارد تالار شديم (چشامون از حلقه بيرون زد)
روي ديوار هاش 7 تا 8 تا عكس حضرت ابولفضل و امام علي و ذواجنان و............ بود
بالاي ديوار از اين پرچم هاي باز اين چه شورش هست كه محرم ميزارن دور تا دور تالاز زده بودن خشكمون زد..............
رفتيم برا ديدن وسايل پزيرايي كه سر صحبت رو با كارگره باز كردييم
گفتيم اقا اينجا وسايل پخش موسيقي(از ساز دهل گرفته تا ارگ و....................... ) نميشه اورد
عضو شده در: 29 مهر 1389 پست: 355 محل سکونت: ساوه سیتی
امتياز: 9540
نقل قول:
اين تاپيك صرفه جهت تبليغات بوده Luighing
سلام به همه Laughing
اميدوارم حال همه خوب باشه كه انشلاللله هست Eshve
اين تاپيك هم يه خاطره جالب من از اين شهر عجابيه Applause
بالاخره بعد سال ها سال گذشته استيني برا داداشمون بالا زديييم و زنش داديييييم Surprised
زندگي داشت به خوبي و خوشي مي گذشت كه تازه فهميديييم كه بايد بيوفتيم دنبال مراسم عروسي كه بدبختي ما از اونجا شروع شد (انتخاب تالار) Crying
طبق اين سنته حسنه عروس داماد در به در از اين تالار به اون تالار تو اين شهر به راه افتادن تا يه تالار خوب و ابرومندي گير بيارن Confused
(ماشاللله تالار ها همه يكي از يكي..................) Sick
اون از شبنم كه لونه مرغي از اون بيشتر جا داره فقط تونسته صندلي ها رو كنار هم بزاره
اون از صدار ..................... Mad
بگذريم طولاني ميشه Twisted Dvil
اقا هر چي گشتن نا اميد تر شدن تا اينكه ي روز خونه بوديييم كه بابام زنگ زد و گفت يه تالار جديد باز شده تو جاده عبدل اباد Smiling
به نام تالار ائمه اطهار Worried
(پي نوشت صاحب اين تالار(كسي كه اونجا رو كرايه كرده) يه جورايي فاميل ميشه ) اما انقدر فاميل دورييه تازه من سال گزشته برا اولين بار ديدمشون اون هم تو يه عروسي Laughing
از اين هم بگذريم Applause
من و داداشم هم فوري ماشين رو اتيش كرديم وحركت كرديم به اون سمت
رفتيم ورسيديم به اونجا ديدييم يه حسينه هستش كه كه 3 طبقه اس طبقه اول نماز خونه و حسينه و2 طبقه بعدي مسجد Confused
وارد شديييم (دفتر تالار بيرون مسجد بود) در و ديوار پر بود از عكس هاي مذهبيو شعر و............... Eshve
نشستيم رو به روي مدير تالار كه چشم به يه تابلويي بر خورد Surprised
به نام نامي الله انجام مي دهيم
دعا نويسي
فال
رفع درد كمرو.............
از اين چيز ها Very Happy
گفتيم اقا اومديم بي اجاره تالار (طرف خودش نبود يكي ديگه اونجا رو ميگردونه نميشناختمون)
اولين حرفي كه زد اين بود ما تو اين تالار فقط عروسي هاي اسلامي توش برگزار ميكنيييم Sick
ما هم فكر كرديييم بابا منظور از اسلامي اينه كه عروسي مختلط نيست و............(سابقه چند عروسي مختلط دارم كه فوري ذهنم اون ور منحرف شد) تو اين خيال ها بودييم كه ما هم گفتيم بابا خيالت راحت عروسي هاي ما هم اسلاميه Applause
طرف هم شاگردشو صدا كرد ما هم رفتيم براي ديدن تالار Hypnotized
براي رسيدن به تالار بايد از جلوي مسجد رد مي شدي و از پله ها بالا مي رفتي و ميرسيدي به تالار Crying
وارد تالار شديم (چشامون از حلقه بيرون زد)
روي ديوار هاش 7 تا 8 تا عكس حضرت ابولفضل و امام علي و ذواجنان و............ بود
بالاي ديوار از اين پرچم هاي باز اين چه شورش هست كه محرم ميزارن دور تا دور تالاز زده بودن خشكمون زد..............
رفتيم برا ديدن وسايل پزيرايي كه سر صحبت رو با كارگره باز كردييم Razz
گفتيم اقا اينجا وسايل پخش موسيقي(از ساز دهل گرفته تا ارگ و....................... ) نميشه اورد Surprised
1/5ساعت هم رو تخت رفتن دامدا و اوي اباد اسون (تركي گفت ) هستش Angry
بعد يه نيم ساعت ميمونه برا بزن بر قص كه اون هم بردارييد ببريد خونتون بزنيد و برقصيد اينجا رو هم.................. Surprised
بعد بهش گفتيم عروسي بودن شنگولي جات كه نميشه اتاق داري كه بريم و شنگوليجات ................ love struck
بدبخت سرخ شد
بعد ازمون ژرسيد چند تا مهمون دارييد داداشم گفت 300 تا (هر تالاري ميرفتيم مي گفتيم 300 تا صاحب تالار با لنگه كفش مي كرد دنبالمون ) Worried
اما كارگره چشاش 4 تا شد 300 تا ................... (بلند گفت) Very Happy
مثلا مي خواست ما رو از دست نده Laughing
گفت چون شما مهموناتون هم زياده تالار ميتونه يه مولودي خون به عنوان اشانتيون (هديه به عروس داماد ) بده بهتون كه طول مراسم برا مهموناتون بخونه Worried
خلاصه سرتون رو درد نيارم يه طور طرف رو پيچونديم و اومديم خونه Laughing
اما من موندم طرف چطور مي خواد با برگزاري عروسي هاي به اصطلاح اسلامي هزينه كرايه 2/5 ميليوني اونجا رو در بياره....... Confused
کوینطور
خب البته هستن کسایی که این مدلی عروسی میگیرن و کلییییییییییییی هم خرج می کنن ، اتفاقا یارو خوب فکر کرده ، وقتی یه جایی مخصوص یه مدل خاصی باشه تمام اون مدلی ها میرن اونجا و جالب اینکه دیگه هزینه و اینا براشون مهم نیس ، حسابی پولشو درمیارن
آدم هم یه وقت اونجا دعوت شد میدونه چطوری بره که نه وقت تلف کنه و نه بخوره تو ذوقش
و اینکه ما واسه مهمونی حج مامی رفتیم صدرا با حدود 400 ، چهارصد و خوردی مهمون شما چجوری جا نمیشید ؟ البته خب مهمونی مکه بود و به فضای اضافی نیاز نداشت :دی
انصافا و خدایی هم غذاش عاااااالی بود .
خب من که هنوز این تالار یا مهمانسرایی که میگی رو ندیدم ، به یارو می گفتید عروسیه ، ختم انعام که نیس :دی
این مطلب آخرین بار توسط mIn در پنجشنبه 4 آذر 1389 - 00:51 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
عضو شده در: 9 آبان 1389 پست: 1044 محل سکونت: خونه بابام فعلا
امتياز: 27975
mIn نوشته است:
نقل قول:
اين تاپيك صرفه جهت تبليغات بوده Luighing
سلام به همه Laughing
اميدوارم حال همه خوب باشه كه انشلاللله هست Eshve
اين تاپيك هم يه خاطره جالب من از اين شهر عجابيه Applause
بالاخره بعد سال ها سال گذشته استيني برا داداشمون بالا زديييم و زنش داديييييم Surprised
زندگي داشت به خوبي و خوشي مي گذشت كه تازه فهميديييم كه بايد بيوفتيم دنبال مراسم عروسي كه بدبختي ما از اونجا شروع شد (انتخاب تالار) Crying
طبق اين سنته حسنه عروس داماد در به در از اين تالار به اون تالار تو اين شهر به راه افتادن تا يه تالار خوب و ابرومندي گير بيارن Confused
(ماشاللله تالار ها همه يكي از يكي..................) Sick
اون از شبنم كه لونه مرغي از اون بيشتر جا داره فقط تونسته صندلي ها رو كنار هم بزاره
اون از صدار ..................... Mad
بگذريم طولاني ميشه Twisted Dvil
اقا هر چي گشتن نا اميد تر شدن تا اينكه ي روز خونه بوديييم كه بابام زنگ زد و گفت يه تالار جديد باز شده تو جاده عبدل اباد Smiling
به نام تالار ائمه اطهار Worried
(پي نوشت صاحب اين تالار(كسي كه اونجا رو كرايه كرده) يه جورايي فاميل ميشه ) اما انقدر فاميل دورييه تازه من سال گزشته برا اولين بار ديدمشون اون هم تو يه عروسي Laughing
از اين هم بگذريم Applause
من و داداشم هم فوري ماشين رو اتيش كرديم وحركت كرديم به اون سمت
رفتيم ورسيديم به اونجا ديدييم يه حسينه هستش كه كه 3 طبقه اس طبقه اول نماز خونه و حسينه و2 طبقه بعدي مسجد Confused
وارد شديييم (دفتر تالار بيرون مسجد بود) در و ديوار پر بود از عكس هاي مذهبيو شعر و............... Eshve
نشستيم رو به روي مدير تالار كه چشم به يه تابلويي بر خورد Surprised
به نام نامي الله انجام مي دهيم
دعا نويسي
فال
رفع درد كمرو.............
از اين چيز ها Very Happy
گفتيم اقا اومديم بي اجاره تالار (طرف خودش نبود يكي ديگه اونجا رو ميگردونه نميشناختمون)
اولين حرفي كه زد اين بود ما تو اين تالار فقط عروسي هاي اسلامي توش برگزار ميكنيييم Sick
ما هم فكر كرديييم بابا منظور از اسلامي اينه كه عروسي مختلط نيست و............(سابقه چند عروسي مختلط دارم كه فوري ذهنم اون ور منحرف شد) تو اين خيال ها بودييم كه ما هم گفتيم بابا خيالت راحت عروسي هاي ما هم اسلاميه Applause
طرف هم شاگردشو صدا كرد ما هم رفتيم براي ديدن تالار Hypnotized
براي رسيدن به تالار بايد از جلوي مسجد رد مي شدي و از پله ها بالا مي رفتي و ميرسيدي به تالار Crying
وارد تالار شديم (چشامون از حلقه بيرون زد)
روي ديوار هاش 7 تا 8 تا عكس حضرت ابولفضل و امام علي و ذواجنان و............ بود
بالاي ديوار از اين پرچم هاي باز اين چه شورش هست كه محرم ميزارن دور تا دور تالاز زده بودن خشكمون زد..............
رفتيم برا ديدن وسايل پزيرايي كه سر صحبت رو با كارگره باز كردييم Razz
گفتيم اقا اينجا وسايل پخش موسيقي(از ساز دهل گرفته تا ارگ و....................... ) نميشه اورد Surprised
1/5ساعت هم رو تخت رفتن دامدا و اوي اباد اسون (تركي گفت ) هستش Angry
بعد يه نيم ساعت ميمونه برا بزن بر قص كه اون هم بردارييد ببريد خونتون بزنيد و برقصيد اينجا رو هم.................. Surprised
بعد بهش گفتيم عروسي بودن شنگولي جات كه نميشه اتاق داري كه بريم و شنگوليجات ................ love struck
بدبخت سرخ شد
بعد ازمون ژرسيد چند تا مهمون دارييد داداشم گفت 300 تا (هر تالاري ميرفتيم مي گفتيم 300 تا صاحب تالار با لنگه كفش مي كرد دنبالمون ) Worried
اما كارگره چشاش 4 تا شد 300 تا ................... (بلند گفت) Very Happy
مثلا مي خواست ما رو از دست نده Laughing
گفت چون شما مهموناتون هم زياده تالار ميتونه يه مولودي خون به عنوان اشانتيون (هديه به عروس داماد ) بده بهتون كه طول مراسم برا مهموناتون بخونه Worried
خلاصه سرتون رو درد نيارم يه طور طرف رو پيچونديم و اومديم خونه Laughing
اما من موندم طرف چطور مي خواد با برگزاري عروسي هاي به اصطلاح اسلامي هزينه كرايه 2/5 ميليوني اونجا رو در بياره....... Confused
کوینطور
خب البته هستن کسایی که این مدلی عروسی میگیرن و کلییییییییییییی هم خرج می کنن ، اتفاقا یارو خوب فکر کرده ، وقتی یه جایی مخصوص یه مدل خاصی باشه تمام اون مدلی ها میرن اونجا و جالب اینکه دیگه هزینه و اینا براشون مهم نیس ، حسابی پولشو درمیارن
آدم هم یه وقت اونجا دعوت شد میدونه چطوری بره که نه وقت تلف کنه و نه بخوره تو ذوقش
و اینکه ما واسه مهمونی حج مامی رفتیم صدرا با حدود 400 ، چهارصد و خوردی مهمون شما چجوری جا نمیشید ؟ البته خب مهمونی مکه بود و به فضای اضافی نیاز نداشت :دی
انصافا و خدایی هم غذاش عاااااالی بود .
خب من که هنوز این تالار یا مهمانسرایی که میگی رو ندیدم ، به یارو می گفتید عروسیه ، ختم انعام که نیس :دی
همین رو بگو ای فردا چه حالی بکنیییم ما
دیروز انقدر تو فکر عروسی بودم تو شرکت حواسم نبود از ارتفاع سقوط کردم چلاغ شدم
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید