يك شنبه 16 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » مطالب علمی » زبان و دموکراسی

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2
 زبان و دموکراسی « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
soveh
پستتاریخ: دوشنبه 9 خرداد 1390 - 23:54    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

Aliabadi, جان به نکات بسیار خوبی اشاره کردی. متشکرم
تاریخچه اروپایی ها و آمریکایی ها بسیار روشن است و حتی اکنون هم بیشتر زندگی زرورقی و جنبه ی زیبای زندگی آنها نمایش داده می شود. به هیچ وجه منکر خوی وحشی گرایانه آنها نیستیم. در حال حاضر و سال 2011 هم بدون توجه به احساسات انسانی و صرفا به جهت تامین منافع خودشان حاضر به هر جنایتی هستند. در همه ی اوضاع و احوالشون شکی نیست

ما در اینجا قصد نداریم که بین شرقی ها و غربی ها صف آرایی کنیم و از جهتی هم نباید و منصفانه نیست تلاش های به سمت بهبود فرهنگ اجتماعی و پسرفت در آن را نادیده بگیریم
چیزی که همگی میدانیم اینست که آنها از آن دوران جنگلی و زندگی وحشیانه خود به اینجا رسیده اند که تا حدودی در بعضی کشورهایشان امنیت اجتماعی و احترام اجتماعی را پیاده کرده اند و در واقع از هیچ و صفر و حتی شاید منفی به 10 رسیده اند و ما که روزگاری 20 بوده ایم اکنون به صفر داریم نزدیک میشویم. و سوال من این است که چرا این روند را داریم طی می کنیم؟ امری که سال به سال هم قابل لمس است. مثلا اگر در 5 سال قبل در فضای عمومی یک شهر برای یک خانم مزاحمت ایجاد میشد 10 نفر آماده بودند تا امنیت را برای آن خانم فراهم کنند اما در حال حاضر چیزی که ملموس هست این هست که آن 10 نفر به 2 نفر کاهش پیدا کرده اند و عده ی بیشتری آماده ی برهم زدن امنیت هستند. این یعنی معنی واقعی تملق. به روی هم و در شرایط عادی لبخند میزنیم و از ارتقای فرهنگی خودمان دم میزنیم ولی در واقع اینطور نیستیم.
چرا ما در حال پسرفت هستیم؟ چرا آمار جنایت های عجیب و غریب در حال افزایش است؟
چرا زمانی که ماجرای آن قاتل سریالی ( خفاش شب ) در 12-13 سال قبل عنوان شد تا ماهها جامعه در شوک بود و ماهها بحث و ... در تلویزیون برپا بود اما الان در هر چند ماه یک قاتل سریالی در یکی از شهرهای ایران پیدا می شود و .....
چرا ادعای ارتقای فرهنگیمون گوش فلک را پر کرده اما خودمان میدانیم که داریم پسرفت میکنیم؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 10 خرداد 1390 - 03:26    عنوان: پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

با تشكر از دوست عزيز Soveh
ممنونم از سئوالات به جايي كه مطرح فرموديد. چيزي كه به نظرم ميرسد پديده انومي( ضعيف شدن ارزشها، نورم ها ، عرفها قوانين = هرج و مرج گرايي) است كه دوركهايم آنرا خوب تشريح كرده.

دوركهايم كسي است كه براي اولين بار پديده انومي را در جامعه شناسي مطرح كرد. براي مثال اين پديده در جوامع اروپايي مقارن انقلاب صنعتي بوجود امد. يعني بسياري از نورم هاي متعارف جامعه به هم ريخت و ميزان و سطح جرايم رشد كرد. اين پديده وقتي پيش مي ايد كه جامعه در يك دوره انتقالي حركت مي كند و يكسري عدم تعادل هايي در جامعه بوجود مي ايد و ارزشهاي اخلاقي و قوانين را ضعيف مي كند. يعني وقتي روستائيان ار روستا ها به شهرها مهاجرت مي كنند. يك ناهماهنگي در زندگي اين مهاجران بوجود مي ايد. زيرا قوانين و عرفهاي زندگي روستايي متناسب روستا و جامعه روستايي مي بوده. هر روستا در واقع مانند يك خانواده بزرگ ايي مي بوده كه افراد همولايتي همديگر را بهتر و دقيق تر كنترل ميكردندد و وجود اين كنترل باعث تداوم عرفها و قواعد و قوانين زندگي نانوشته اما عملي روستا ميشود.

برعكس در شهر ها اينطور نيست و كنترل اجتماعي به مراتب ضعيف تر است و با زندگي مدرن اپارتماني شدت ان بيشتر مي شود. اين نيز يكي از ضعفهاي زندگي شهري است بخصوص اگر شهري بيش از حد متعارف رشد كرده باشد. قوانين و عرفهاي شهري لازم به اموزش و فراگيري است تا سطح امنيت بالا رود . نقش صدا و سيما در اين ميان بسيار سازنده است. افراد جامعه بايد به اين نتيجه برسند كه هر تاجي مي زنند به سر خود ميزنند. يعني قانون مندي اول به نفع خودشان است و با ان منافع خودشان تامين ميشود و زمينه رشد جرم از بين ميرود.

علت رشد انومي را دوركهايم در اين مي ديد كه نورم ها و ارزشها ضعيف ميشوند و با ان هرج و مرج رشد مي كند. مصادف با انقلاب صنعتي وقتي افراد روستايي روستا ها را ترك كردند و به شهرها مهاجرت كردند هنوز زندگي شهر برايشان جا نيافتاده بود و در شهر هويت اوليه خود يعني هويت ، فرهنگ و عرف و قوانين روستا را از دست دادند بدون اينكه چيزي جايش باشد. در اين وضعيت خلاء اميز نورم ها يا همان قوانين عرفي و غيره ضعيف شدند. چون ديگر فرد خود را درجمع روستا و گروه اوليه خويش نمي ديد تا خود را مقيد به رعايت بسياري از قواعد اجتماعي بداند و انها را رعايت كند. در شهرها موقعيت اشفته و هر ج و مرج بسياري برقرار بود. در جامعه شناسي جامعه با نورم ها و قوانين و عرف ها سازمان مي يابد. وقتي جامعه در دوره انتقال قرار ميگيرد يعني اينكه بدنه جامعه از يك سو تارو پودش سنتي است بعد يك سري عناصر مدرنيته وارد اين جامعه ميشود و اين دو گانگي باعتث ناهماهنگي درروال عادي جامعه مي شود. مثل ادمي كه در يك شهرستان خيلي گرمسيري مانند خوزستان زندگي مي كند و يكهو وارد منطقه كوهستاني و يخ و برف ميشود و مجبور است انجا زندگي كند. براي اين فرد كه در يك طبيعت ديگري رشد كرده و بدنش به ان عادت كرده اولش خيلي سخت است و دچار شك مي شود اگر شدت سرما و درجه انجماد خيلي بالا باشد حتي شايد اين فرد دچار بيماري و مرگ نيز شود. اما اگر ميزان اين ناهنجاري قابل تحمل باشد به مرور زمان شايد فرد خود را با ان تطبيق دهد و با ان كنار بيايد. براي جامعه نيز تقريبا همين شكلي است. تطبيق دادن جامعه با فرايندهاي جديد زمان و بينش ميخواهد . به اين دوره درگيري عناصر متضاد در يك جامعه( تطبيق و هماهنگ شدن عناصر سنتي و مدرن در كنار هم) و عبور يك جامعه روستايي و تبديل ان به يك جامعه بزرگ شهري و صنعتي دوره انتقال ناميده ميشود. دوره انتقال براي هيچ جامعه اي ساده و اسان نيست . اين پديده در هر جامعه اي ميتواند رخ دهد مختص جاي خاصي نيست. جامعه ما نيز دروان انتقال را دارد پشت سر مينهد.

در اين نوشته وضعيت شهرها مقارن انقلاب صنعتي را مثال زدم. اين مثال ميتواند در باره يك كشورافريقايي با شرايط مشابه نيز شود. مثال ديگري مي زنم. بعد از جنگ جهاني بعلت بمب باران شدن شهرها و سالهاي طولاني جنگ جهاني اول هفده سال اشفتگي و بحران و به هم ريختگي وجود داشت وبعد جنگ دوم به ان اضافه شد و شدت اين هرج و مرج بيشتر شد. مي بينيم بعد جنگ دوم جهاني باز پديده انومي در اين جوامع سايه مياندازد و بحرانهاي زيادي نيز بدنبال دارد. شهرها از امنيت ضعيفي برخورداند و سطح دزدي و جرايم بالا ميرود. مي بينيم بعد جنگ چند ميليون نفر فقط بخاطر گرسنگي مي ميرند. زيرا نظم جوامع به هم خورده و بال و پر اقتصاد شكسته و شهرها خرابه هايي بيش نيستند و هر روز نيز بدتر ميشود. گاهي خاطراتي را مي شود خواند كه بعد از جنگ چند نفر در حال بازگشت به شهرهايشان هستند و جنگ هم تمام شده. از شدت گرسنگي براي چند تا سيب زميني دست به دهها جرم مي زنند. ورود جامعه كشاورزي به جامعه شهري و صنعتي ،جنگ و انقلاب از عوامل مهم براي بوجود امدن انومي و بي قانوني هستند.
تا جامعه بيايد و خود را جمع و جور كند خيلي وقت مي برد. به اين خاطر مي بينيم كه جوامع اروپايي مي ايند هزاران هزار قانون بعد از جنگ دوم جهاني وضع و تصويب مي كنند تا مگر نظم و امنيت رفته به جوامع شان برگردد و شهروندها نفس راحت بكشند و دوباره بتوانند سركار بروند. در دهه شصت بعد مدتي يكهو از يك سو با پدرو مادران سنتي روبرو هستيم از سوي ديگر با جوانان هرج و مرج گرا و هيپي و لابالي كه روي همه چيز پا ميگذارند و منكر هر گونه قاعده و نظمي هستند. يعني يك جبهه سنتي و يك جبهه بي قيد و هيپي و حشيشي رودرروي هم قرار ميگيرند. نتيجه اينكه اين جوامع از يك افراط به يك افراط ديگر دچار ميشوند و هردو از پشت بام ميافتند و خسارت زيادي به بار مي ايد .با ضعيف شدن نورم ها و عرفها سطح جرايم رشد مي كند. با رشد جرايم اشفتگي زندگي جمعي بيشتر ميشود و سطح امنيت نيز پائين ميايد.

مي بينيم تا امروز مشغول پس دادن تاوان ان و تعميرات اين نواقص و افراط ها هستند. اين طبقه لابالي و هيپي به ظاهر در دهه شصت موفقيت هايي بدست مي اوردند و حتي سيستم تريبت انتي اوتوريتت( يعني بچه هر جور دوست داشت رفتار كند و لازم نيست كه حرف بزرگترها رو گوش كنه و پدرو مادرها نبايد به بچه بگن رو چشمت ابرو ه ) را پايه گذاري ميكنند. نتيجه ان بعد از سالها مي بينيم اين ميشود كه مديران و كارشناسان و روانشناسان مي ايند و مي گويند ما اشتباه كرديم. ازادي بي حد و مرز براي بچه ها خوب نيست و باعث ميشود كه بي نظمي و لابالي گري در جامعه بوجود بيايد. كسي تكاليف اش را انجام ندهد و سطح نمرات مدارس سقوط ميكند و پايه درسي بچه ها خراب مي شود. پدر و مادرها هم مثل برگ چغندر جرات ندارند حرفي رو حرف بچه بزنند. بعد مي بينيم كه قلدري در ميان نوجوانان طبقات زيرين و كم درامد رشد مي كند و كار و درس و اموزش تعطيل است. بدنبال ان ميزان جرايم بالا ميرود . بعد دوباره قانون گذار ميايد قوانين شق و رقي براي اين دسته جرايم وضع ميكند. يعني بيشتر وقت بايد دوباره كاري بشود. نهايت اين زياده روي ها اين است مي بينيم كه در امريكا معلمها نمي توانند تنهايي كلاس را اداره كنند و بايد يك بادي گارد هم بغل دستشان بايستد تا بتوانند اصلا سركلاس درس بدهند.

همه اينها يك مثال زنده است كه اين اتفاقات در هر جامعه اي ميتواند بوجود بيايد اگر افراط و تفريط شود و تعادل برقرار نباشد و هركس هر كاري دلش خواست انجام دهد نبايد از نبودن امنيت انوقت هم كسي شكايت كند. زيرا تك تك افراد در اين مسئله سهيم هستند اگر اكثريت با هرج و مرج همراهي نكنند امنيت جامعه با ثبات زياد باقي مي ماند.

در اين موارد وظيفه كارشناسان و دانشمندان اين است كه براي اين مشكلات از پيش چاره يابي و راهكارهايي اماده داشته باشند. مثل شهري كه مورد تهديد سيل است و مديران و كارشناسان براي حفظ زندگي شهروندان بايد اقدامات پيشگيرانه اي از قبل انجام دهند.

در اين دوره انتقال آموزش جامعه و بينش و برنامه ريزي و توجه احترام به قانون لازم است تا نظم و نظام شهري براي همه جا بيفتد تا همه بدانند دردرجه اول امنيت جان خودش ،دخترش ، پسرش، خواهرش ، مادرش ، پدرش و اقوامش و همسايه اش.....با ان حفظ ميشود. اموزش احترام به قانون مهم است تا امنيت بيشتر و بهتر شود. زيرا هر بي حرمتي به قانون در واقع لطمه اي است از طرف عامل ان به امنيت و نظم زندگي همه روا ميشود و بزهكاران را شير تر مي كنند و تا ميتوانند از زمينه مساعد و منفي بهره برداري مي كنند. بعد فجايع دلخراش ببار مي ايد. كه در رسانه ها انعكاس ميابد. بي تفاوتي يك جامعه يكي از رمينه هاي منفي رشد جر ايم است. جامعه اي كه دران جرايم رشد ميكنند امنيت ضعيفي دارد و جامعه اي كه امنيت ضعيفي دارد اقتصادش رشد نمي كند و پا نمي گيرد و بايد به پيشواز فقر و گرسنگي بيشتري برود. زيرا زمينه رشد يك اقتصاد سالم اول امنينت اجتماعي است.

همانطور كه بارها گفته ام بايد تجارب مثبت را از هر جايي اموخت و بكار برد و تا از دوباره كاري و خسارت جلو گيري كرد . اينكه خودمان تجربه كنيم و بعد با دادن كلي خسارت به يك نتيجه برسيم كار معقولي نيست.


در بعد انقلاب صنعتي مي بينم كه شهروند اروپايي اموخت نه تنها بايد به قوانين بايد احترام بگذارد بلكه دريافت با رعايت قوانين و چهارچوب هاي عرفي در كوچه و خيابان امنيت و آرامش زندگي خودش بهتر و تضمين مي شود. عامل ديگر دادن ماليات شهروندان به دولت ها سطح احساس مسئوليت را بالا برد و ميزان ان رشد بيشتري كرد. ديگر شهروندان فكر نمي كردند كه ادارات و بيمارستان و باجه تلفن املاك دولت است بلكه احساس مي كردند، چون با پول ماليات خودشان اين وسايل تهيه و ساخته و يا خريده ميشود ، متعلق به خودشان است و اگر خسارت ببيند و خراب شود. به خودشان ضرر خورده و دوباره بايد با پول ماليات خودشان ساخته و يا تعمير شود. با اين نقش افراد خود جامعه همديگر را كنترل ميكنند و جلو بسياري از خلافها بسته ميشود و با اين كنترل راه بر مجرمان حرفه اي نيز بسته ميشود. اگر كسي به باجه تلفن و غيره صدمه اي بزند بعنوان مجازات خسارات سنگين پرداخت نمايد و يا در زندان اب خنك ميل نمايد.

مثال ديگر پديده انومي كشورهاي همسايه است كه اولين چيزي كه به چشم ميخورد سطح امنيت كم در ان مناطق است و رشد روزافزون فقر و جرايم است. يكي از علل ان جنگ هاي داخلي و چنگ هاي خارجي است كه زمينه مساعد انومي را فراهم ميسازد .

در مورد مهم بودن ارزشها و نورم ها در يك جامعه يك مثال تاريخي عرض مي كنم. زماني كه اسكندر مقدوني به ايران حمله كرد و شهرها را با جنگ ويران ساخت و كل نظم اجتماعي را دچار خطر كرد و علاوه بر رشد هرج و مرج و خسارات فراوان... مباني اعتقادات ديني زرتشت ضعيف و سست شد. با ضعيف شدن اعتقادات ديني سطح جرايم و بي نظمي و بي قانوني شدت گرفت. موبدان دست به كار شدند و تعاليم اوستا را در ميان مردم دوباره اموزش دادند و دوباره جامعه ايراني قوام گذشته خويش را بدست اورد و توانست در صده بعدي حتي سپاهيان اسكندر را از ايران بيرون كند و استقلال از دست رفته خويش را دوباره بدست اورد.

در مقاله اي مستقل به موضوع جرم شناسي و زمينه هاي جرم مي پردازم تا بحث روشن تر شود.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 10 خرداد 1390 - 21:20    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

Aliabadi,جان بسیار بسیار متشکرم Applause Applause Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: سه‌شنبه 10 خرداد 1390 - 21:24    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

اخلاق بردگی و اخلاق اربابی

کارل گوستاو یونگ (روانشناس شهير سوئيسي و از شاگردان معروف فرويد كه در بحث ناخود آگاه جمعي از هم جدا شدند) فکر مي‌کند که اخلاق دو جور است : اخلاق بردگی و اخلاق اربابی.

اخلاق بردگی

اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که 90 درصد مردم بهش معتقدند؛ اخلاقی که مي‌گوید در مهمانی‌ها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی مي‌شوی، خوددار باش و فریاد نزن، وقتی دخترعمویت بچه دار مي‌شود برایش کادو ببر، وقتی دوستت ازدواج مي‌کند بهش تبریک بگو، وقتی از همکارت خوشت نمي‌آید، این را مستقیم بهش حالی نکن،برای این که دوستت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را،عقاید و احساساتت را سانسور کن، برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان، لباسی را که دوست داری نپوش،اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوش برخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هم مسلک جماعت باش...

اخلاق اربابی

اما اخلاق اربابی، کاملا متفاوت است.افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روانشناسی، آدم‌هایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس وهمسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق اجتماعی، که برمبنای وجدان خودشان تعریف مي‌کنند. البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است، اهل ماست مالی و لاپوشانی نیست، صریح و بی پرده است و با هیچکس، حتی خودشان تعارف ندارد. بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است. اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.

برای توده‌هایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند، اخلاق اربابی، گاه زیبا و تحسین برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.

یونگ مي‌گوید افرادی که به اخلاق اربابی رسیده اند تاوان این بلوغ را با تنهایی و طرد شدگی پس مي‌دهند.آنها به رضایت درونی مي‌رسند ولی همیشه برای اطرفیانشان، دور از دسترس و غیرقابل درک باقی مي‌مانند.

کد:
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=17257&threadID=310791&forumID=465


با این نوشته چقدر موافقید؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
mary67
پستتاریخ: سه‌شنبه 10 خرداد 1390 - 21:56    عنوان: پاسخ به «زبان و دموکراسی» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

همكار در ساوه‌سرا
همكار در ساوه‌سرا

عضو شده در: 21 دی 1389
پست: 606
محل سکونت: ___
iran.gif


امتياز: 15275

به نظر من اين كه ما بخوايم خودمونو تو عذاب بندازيم درست نيست اما اين كه شما ميگين اخلاق اربابي از نظر روانشناسي معقول تر هست پس در اين صورت انسانيت كجا نقش داره در اين صورت ما فقط به خواسته هاي خودمون فكر ميكنيم نه به ديگرون و اطرافيانمون در اين صورت دلخور شدن اونا برامون مهم نيست كه اينو فرهنگ ما نميتونه بپذيره يعني قلب و احساسمون نميتونه بپذيره من خودم بشخصه خودمو بكشم نميتونم نسبت به كسي بي تفاوت باشم حتي اگر بودن باهاش عذابم بده
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه قبلی  1, 2 صفحه 2 از 2

فهرست انجمن‌ها » مطالب علمی » زبان و دموکراسی
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc