يك شنبه 9 اردیبهشت 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » فرهنگستان » زندگينامه مديران موفق در ايران و جهان

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک
 زندگينامه مديران موفق در ايران و جهان « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 تیر 1390 - 01:24    عنوان: زندگينامه مديران موفق در ايران و جهان پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

خلاصه ای از زندگینامه ی كونوسوكي ماتسوشيتا

در سال 1925 فراورده هاي ناسيونال را به ثبت رسانيد، و دو سال بعد نخستين كالاي كارخانه كه يك چراغ قوه چهار گوش بود به بازار عرضه كرد.

«كونوسوكي ماتسوشيتا»، كه در27 نوامبر 1894 دريكي از روستاهاي اطراف استان « واكايا » در جنوب خاوري « اوزاكا » متولد شد، فرزند يك كشاورز ساده اي بود كه دچار فقر و تنگدستي شد.
وي در نه سالگي مدرسه را رها كرد و ابتدا در يك كارگاه منقل سازي مشغول شد، سپس در فروشگاه دوچرخه و پس از آن به عنوان كارآموز« سيم كش » در شركت برق اوزاكا فعاليت خود را در پانزده سالگي آغاز كرد.
او در همين دوران از يك بيماري رنج مي برد، با وجود اين، موفق شد يك سرپيچ لامپ اختراع كند كه مورد پذيرش قرار نگرفت، به همين دليل از شركت برق استعفا داد و با گرفتن وام فعاليت خود را به طور مستقل آغاز كر. و پس از مدتي موفق شد، سفارش هايي براي توليد صفحه هاي عايق بادبزن هاي برقي را به دست آورد. وضع مادي او بهبود يافت و توانست به كمك همسر فداكار و برادر همسرش كارخانه كوچك ابزار برقي ماتسوشيتا را در 24 سالگي داير كند.
در سال 1925 فراورده هاي ناسيونال را به ثبت رسانيد، و دو سال بعد نخستين كالاي كارخانه كه يك چراغ قوه چهار گوش بود به بازار عرضه كرد. نخست ده هزار چراغ قوه را به طور مجاني دراختيار فروشگاه هاي خرده فروش قرارداد كه تبليغ بسيار مهمي در سطح كشور بود، اين روزها فراورده هاي ماتسوشيتا الكتريك با نام هاي : پاناسونيك، تكنيكز و كواسار به فروش مي رسانيد.
ماتسوشيتا مي گويد : با خواندن سرگذشت هنري فورد آلماني كه در توليد انبوه اتومبيل پيش آهنگ بود به راز گسترده كردن دامنه تقاضا و كاهش بهاي واحد كالا پي بردم.
در سال 1932 يعني 38 سالگي همه كارمندانش را گرد آورد و فلسفه ي، هدف فعاليت كارخانه را تشريح كرد وي در آن اجتماع گفت « مأموريت صاحب يك صنعت آنستكه برنا داري چيره شود و فقر را از جامعه دور سازد. » و راههاي مناسب را براي كسب ثروت را پيشنهاد نمايد. دادوستد و توليد تنها به اين معنا نيست كه كارخانه ها ورزشگاه ها غني و پرمايه شوند بلكه همه جامعه بايد ثروتمند و غني شوند. جامعه براي افزايش ثروت خود به پويايي و نشاط وسرزنده بودن بازرگانان و صاحبان صنايع نياز دارد. تنها در پرتو چنين شرايطي است كه توليد تجارت رونق پيدا مي كند، مأموريت واقعي ماتسوشيتا الكتريك، توليد تعداد – پايان ناپذيري از فراورد هاست، تا از اين راه بتواند صلح و نيك فرجامي را در سراسر زمين برقرار سازد.
ماتسوشيتا، براي راهنمايي و هدايت فعاليت هاي روزانه و تشويق و پرانگيزه نمودن هر يك از اعضاء شركت از ايشان خواست تا كسب حضال و ويژگي هاي زير را و جهه ي همت خود قرار دهند.
1 – روحيه خدمت در صنعت 2 – روحيه انصاف و مروت 3 – روحيه همنوايي و همياري 4 – روحيه كوشش براي پيشرفت 5 - روحيه ادب و فروتني 6 – روحيه همسازي با قوانين طبيعي 7 – روحيه سپاس
ماتسوشيتا در سال 1946 يعني 52 سالگي مؤسسه P H P – «پي - اچ – پي» را بنيان نهاد. كه مفهوم آن « آرامش و نيك بختي از راه رونق » است.
در سال 1980 دانشكده حكومت و مديريت ماتسوشيتا گشايش يافت تا درباره انديشه ها و سياست هاي : آموزش و پرورش، اقتصاد، سياست و ديگر زمينه ها، به گونه اي به پژوهش بپردازد كه موحبات پيشرفت و توسعه ژاپن و جهان را فراهم سازد.
ماتسوشيتا در سال 1983 براي دگرگوني جهان طرح يگانه و تازه ي گفت و شنود كيوتو ( توكيو ) را ارائه داد پاره اي از انديشه هاي وي در زير مي آيد :
1 – داشتن احساس واقعي از خويشتن – زنان و مردان جوان خوشبختي و سعادت را زماني احساس خواهند نمود كه به شركت هايي بپيوندند كه بر اساس غني كردن توانايي جسمي و روحي شكل گرفته باشند انساني كه از احساس و درك واقعي خود برخوردار است بر نقاط ضعيف و كاستي هاي خود آگاه است و در همان زمان مصمم است كه در ارزيابي خود از موقعيت و شرايط، با درستي و پيش بيني عمل كند.
2 – اعتماد به ديگر همكاران كه در يك واحد فعاليت دارند – من اغلب اين احساس را دارم كه هر يك از كارمندانم، از من آگاهتر و توانا تر است. من به كارمندانم براي آنچه مي دانند و آنچه در وجود خود دارند، اعتماد مي كنم. كسي كه پي ببرد مورد اعتماد قرار دارد، مي كوشد تا بيشترين نيروي خود را به كار ببندد و سرانجام موفق
مي شود.
3 – داشتن مديريت گسترده و وسيع : من براي رسيدن به هدف هاي همگاني پيوسته و متحد، از مديريت گسترده و وسيع بهره مي گيرم و آن را سياست بنيادي شركت قرار داده ام. مديريت گسترده و وسيع يعني اعتماد كردن به كارمندان، برقرار كردن ارتباطات روان بين كارمندان، بالا بردن روحيه كارگران، يك پارچگي سازمان از اين نوع مديريت سود فراواني به چنگ آورده ام.
4 – توجه به تمامي انساني : استعداد از وفاداري و شايستگي مهم تر است، دقت نظر، و شناخت و پي بردن به استعداد هر كارمند و واگذار كردن كارهايي كه در خود استعداد آنهاست، به آنها از مسئوليت هاي مهم و بزرگ مديريت است. با برخورداري از شناخت ميزان استعداد افراد، اندرز به آن ها و راهنمايي آنها، از سوي سرپرستان و نيز همت و كوشش نيرومند، هر كس مي تواند ياد بگيرد، تا در ترازوي رضايت بخشي به كار بپردازد. اگر تنها به سوي نقاط منفي كارگر چشم بدوزيم هرگز نمي توانيم، بدون ترديد و وسواس كار مهم و مسئوليت داري را به او بسپاريم.
5 – نه براي لقمه اي نان، بلكه براي ارزش ها : آنچه مسلم است. جهان بيني و نگرش افراد متفاوت است، بنابراين نمي توان گفت به ناچار يكي از آنها درست و بقيه نادرستند. صرفنظر از هر نگرشي كه داريم هرگز نبايد در برابر مسائل اساسي تزلزل و ترديد گرفتار شويم. وقتي مديران بلندپايه در انديشه و رفتار خود ثابت قدم باشند، طبقه زير دست، به آن ها اعتماد و اطمينان پيدا مي كنند و با يقين قلبي در فكر و رفتار ايشان پيروي خواهندكرد. اما در عين حال به نظر مديران بزرگ به چيز ديگري غير از فكر و كردار ثابت نياز دارند و آن ها دانستن آرمان ها و هدف هاي متوالي است. اگر طبقه زيردست آگاهي پيدا كنند كه تنها براي لقمه اي نان كار نمي كنند بلكه براي آماج بلند تلاش مي كنند، برانگيخته خواهند شد تا به پيوستن به آرمان هاي مشترك همكاري صميمانه تري را در حركت واحد صنعتي، خدماتي يا آموزشي، را سرعت بخشند. باري، آنچه يك كارمند نياز دارد، فلسفه اي است كه به فكر، انديشه و رفتار او غالب و جهت دهد و اين سه را رهبري كند مديران بلند پايه هميشه در اين فكر هستند كه براي كارمندان خود فلسفه متعالي شركت را روشن كنند تا به رشد و پرورش شخصيت كارمندان خود كمك نمايند.
موارد ديگر :
- آموزش ضمن خدمت – يكي از نيازهاي جهان كار، در دنياي امروز آموزش دائمي يا آموزش ضمن خدمت است.
- با برنامه ريزي درست و با آموزش مناسب مي توان به يك مديريت توانا و نيرومند تبديل شد .
- چشم بستن و به انديشه ديگران توجه نكردن زياني جبران ناپذير به همراه دارد.
- وقتي تنها يك نفر يك سازمان را مي گرداند، كارها به صورت كلاني سردرگم در مي آيد.
- مديريت شبيه كسي است كه به زير دستان امكان كار، رشد و ترقي مي دهد كه نتيجه شيرين آن را درك كند.
- كارگردان وزير دستان، نه تنها بايد از سود و زيان شركت اطلاع داشته باشند، بلكه بايد از سياست ها و هدف هاي شركت نيز آگاه باشد.
- چگونگي بهره گيري از شيوه اي جديد و ميزان استفاده از تازه ها در سرنوشت شركت صنعتي يا آموزش مؤثر است.
- تأمين كيفيت يكسان و ممتاز كالا، تماس موقعيت توليد كننده است و خريدار مي تواند مشوق آن باشد.
- هيچ گاه نبايد از دشواري هاي آينده نگري و به جلو نگاه كردن خسته، دلسرد و نا اميد شد.
- اگر چه ممكن است فشارهاي اقتصادي و خانوادگي از آمادگي براي خطر پذيري بكاهد، اما هرگز نبايد متوقف شد.
- زماني كه فراورده ها و توليدات خوب باشد و خدمات رضايت بخش باشد، نيازي به رويا رويي نخواهد بود.
- اگر با مشتريان خود با خوشرويي و احترام رفتار نكنيد و زبان عذ رخواهي نداشته باشيد هرگز موفق نخواهيد شد.
- براي كاستن از هزينه هاي غير لوازم همه افراد از بالا تا پايين بايد كوشش كنند.
- مرغوبيت كالا مي تواند قيمت فروش را به همراه بياورد.
- در هر كاري بايد تمام تلاش ها روي توليد جنس مرغوب متمركز شود.
- در روزگار نابسامان و در هم برهم – مثل زمان ما – مدير بايد همه تلاش خود را صرف چيره شدن بر ناهمواري ها كند.
- مدير بايد به گونه اي رفتار كند كه همكاران و كارگران وي نه تنها اطاعت بي قيد و شرط، بلكه، با تمام وجود پيشنهاد هاي او را بپذيرد.
- تنها همكاري و همفكري كارگران و همكاران
مي تواند لياقت مدير را نشان دهد.
- بايد بياموزيم كارها را با وسعت انديشه دنبال كنيم نه با تنگ نظري و بينش كوتاه.
- بايد به همه انديشه ها نگاه كرد و شايسته ترين آنها را پذيرفت و بكار بست.
- تا زماني كه همه راه ها را بررسي نكرده ايد، تصميم قطعي نگيريد.
- اگر بخواهيد از همه ي خطرها پرهيزكنيد، هرگز به جايي نخواهيد رسيد.
- يك مدير موفق هرگز نمي تواند نسبت به رفاه و آسايش كارگران بي تفاوت باشد.

ع.دهکردی
کد:
www.iranika.ir
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
Aliabadi از این تاپیک تشکر میکنم 
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 تیر 1390 - 01:59    عنوان: امير كبير سرمشق يك مدير خوب و عالي از استان مركزي پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

امير كبير سرمشق يك مدير خوب و عالي از استان مركزي

بيو گرافي و زندگينامه امير كبير فرزند استان مركزي سرمشقي است براي همه ما تا بدانيم كه يك مدير خوب در بدترين و بحراني ترين زمانها در جا نمي زند و ميتواند با ايمان ،احساس مسئوليت عميق ، لياقت و توانايي لازم در سازمان دادن و آباد كردن سرزمين خود به سهم خويش تلاش كرده و ماموريت خويش را به بهترين و عالي ترين و زيبا ترين وجه به پايان برساند.
امير كبير انساني است بزرگ كه هميشه زنده و ماندگار است و اسوه و معلمي است براي فرزندان اين آب و خاك تا شيوه مردانگي و شجاعت واداره كردن و حل مشكلات را از او بياموزند . ... مولف

===================
زندگينامه و بيوگرافي امير كبير بعنوان يك مدير موفق و عالي

ميرزا تقي خان در خانه ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني رشد يافت. هوش و استعداد ذات او باعث شد تا قائم مقام فراهاني او را در كنار خود جاي دهد و امور مملكت و سياست كشور را به او بياموزد.[1] ميرزا تقي خان، پس از مرگ محمدشاه در سال 1264ه.ق ناصرالدين شاه را از تبريز به سمت تهران حركت داد. ناصرالدين شاه هم او را ملقب به امير نظام (فرمانده كل قوا) و پس از نشستن بر تخت سلطنت، ملقب به اميركبير و اتابك اعظم نموده به سمت "صدر اعظم" منصوب كرد.[2]
خدمات اميركبير را به طور كلي مي­توان در دو حيطه بررسي كرد.

اقدامات و خدمات داخلي
1) تمركز قدرت با مبارزه با ملوك الطوايفي و جنبش‌هاي التقاطي
يكي از راه‌هاي نفوذ و سلطه بر يك سرزمين، تضعيف حكومت مركزي آن است. وقتي حكومتي واحد و مقتدر وجود نداشته باشد، زمينۀ بسيار خوبي براي استعمار و استثمار در آن كشور وجود دارد. در زمان محمدشاه و صدرات حاج ميرزا آقاسي، به علت بي‌كفايتي آن‌ها امور مملكت از هم پاشيده و طغيان ملوك الطوايفي در هر سمت مملكت سر بر كشيده بود.[3] در شيراز، كرمان، بوشهر، بندرعباس، خراسان، در شهرهاي شمال و شمال غربي (كه تحت نفوذ بابي‌ها منجمله ملاحسين بشرويه بود) در زنجان و ... هر كسي عَلَم استقلال بر دست گرفته و داعيه حكومت داشت.[4] حسن خان سالار در مشهد آشوب به پا كرده بود. ولی تمامي اين حركات با حسن تدبير اميركبير و كارداني حسام السلطنة به طور معجزه آسايي خوابيد و خراسان نيز از تجزيه و استقلال نجات يافت.[5]
اقدام ديگر اميركبير در حفظ آرامش و امنيت كشور، قلع و قمع كردن بابي‌ها يعني پيروان ميرزا علي محمد شيرازي ملقب به باب بود. چنان كه در اين زمينه، در كتابي منصوب به بهائي‌ها به نام ظهور الحق آمده است:
«اميركبير با قهاريت کامل به اطفاء انوار اين امر و اعدام بابیه پرداخت»

بابیه در مازندران (قلعه طبرسي) به سركردگي ملاحسين بشرويه‌اي و ملا محمدعلي قدولس در زنجان به سركردگي ملا محمدعلي حجت و در تبريز به سركردگي سيد يحيي دارابي آشوب‌ها و فتنه‌هايي برپا كرده بودند كه اميركبير موفق شد همه آن‌ها را سركوب كند و رهبر آن‌ها يعني ميرزا علي محمد شيرازي (باب) را از بين ببرد.[6]

2) تنظيم بودجه و ترميم اوضاع مالي
اميركبير زماني به صدارت رسيد كه با كشوري فقير و خزانه‌اي خالي و كسري بودجه مواجه بود. تعادلي در بودجه وجود نداشت. ماليات‌ها وصول نمي‌شد. درباريان از حقوق و مستري بسيار بالايي برخوردار بودند و هزينه‌هاي زائد و بيهوده صرف عياشي درباريان مي‌شد. ماليات هميشه از فقرا گرفته مي‌شد و قلدران و مستبدان و درباريان از آن معاف بودند. اميركبير دستور داد تا ماليات و عوارض بر اساس عدالت و به تناسب درآمد تنظيم شود و خود با بي‌باكي و جسارت به اجراي آن پرداخت. مستمري بسياري از درباريان قطع شد. دستمزدهاي بالا و گزاف، كاهش يافت و اوضاع مالي سر و سامان گرفت.[7] او براي مبارزه با پدیده رشوه گیری دستور داد؛ دستمزدها تعديل و به موقع پرداخت شود و برخی از عوامل آن­را ازبین برد.[8]

3) پيشرفت صنعتي
يك كشور براي تأمين استقلال و عدم وابستگي خود نياز به اقتصاد سالم و صنعت دارد. اقدامات اميركبير در اين راه بسيار مؤثر و حياتي بود. او براي ايجاد صنعت. عده‌اي از استادكاران باهوش و با ذوق را به "سن پطرز بورگ" فرستاد تا با رشته‌هاي مختلف صنعت آشنا شوند. براي استخدام معلم و استاد كار مسيوجان داوود (ميرزا داوودخان) را به اتريش فرستاد.[9] از دیگر اقدامات او تأسیس كارخانه شكر ريزي و قند سازي در ساري، نخ‌‌ريسي و چلوار بافي در تهران، حريربافي در كاشان، كالسكه سازي در اصفهان و تهران. كاغذ سازي در اصفهان و تهران، بلور سازي در قم و اصفهان و تهران و چيني سازي در قم و تهران بود.[10]
او به منظور حمايت از صنايع دستي دستور داد تا لباسي نظاميان را از شال چوفاي پشمين مازندران تهيه كنند. شال‌هاي دستي كرمان به دستور اميركبير به قدري عالي بافته مي‌شد، كه با شال‌هاي كشميري رقابت مي‌كرد.[11]
در بخش معدن، از طرفی دستور داد معلمين و كارشناساني از اتريش استخدام شوند و از طرف دیگر، مراقب بود تا بيگانگان خصوصاً انگليس‌ها در اين امر رخنه نكنند و خود مردم با سرمايه خودشان به استخراج بپردازند. لذا افرادي را كه با سرمايه خودشان به امر معدن روي آوردند را تا 5 سال از ماليات معاف كرد.[12]
در بخش كشاورزي اقدامات ارزنده­ای را انجام داد. اقداماتی مثل؛ ساخت سد عظيم نادري روي رودخانه كرخه، ترويج كاشت نيشكر در خوزستان، تجديد بناي پل عظيم شوشتر و بازكردن هفت چشمه آن، ساخت سدی عظيم بر روي "گرگان رود"، اصلاح و تجديد قنوات «نُه گنبد» يزد، اتمام كار نهر انتقال آب رود كرج به تهران.[13]

4) تقويت بنيه دفاعي و اصلاح وضع قشون
اميركبير چون خود امير نظام و در خدمت ارتش بود، به خوبي از كمبودهاي ارتش آگاهي داشت. لذا براي مجهز‌ كردن سپاه ايران به سللاح مدرن، معلميني از اتريش استخدام كرد و به ساخت كارخانه اسلحه‌سازي و توپ‌ ريزي اقدام كرد.[14] و بخشي از مدرسه دارالفنون را مخصوص تعليمات نظامي قرار داد. از سوي ديگر، به مسيوجان داوود با تأكيد بسيار نوشت كه دو كشتي براي ايران خريداري كند. انگلیسی­ها از اين موضوع سخت نگران شدند، اما كلنل شيل در نامه‌اي به انگلستان نوشت: که بعد از عزل يا قتل امير، احداث نيروي دريايي در خليج فارس به بوته فراموشي سپرده مي‌شود[15]،كه همين اتفاق نيز افتاد.

5) نهضت علمي و فكري
سرگور اوزلي سفير انگليس در ايران مي‌نويسد:
«بايد ملت ايران را گذاشت تا در همين حالت توحش و بربریت، باقي بمانند»[16]

در مقابل چنين ديدگاهي اميركبير براي ساخت مدرسه دارالفنون اقدام سريعي انجام داد و معلميني را از اتريش استخدام كرد. انگليس‌ها بسيار سعي كردند كه امير را مجاب كنند تا از دانشمندان انگليسي نيز در مدرسه استفاده كند، اما او كه به غرض خبيثانه انگليس‌ها براي نفوذ بيشتر در ايران آگاه بود مي‌گفت؛ که ما از كشورهايي كه چشم طبع به مملكت ما دوخته‌اند، انتظار خدمت نداريم.[17]
از ديگر اقدامات او ايجاد روزنامه وقايع اتفاقيه بود، كه اولين شماره آن در پنجم ربيع الاول 1267ه.ق منتشر شد و بعدها نام آن به روزنامه دولتي ايران و روزنامه دولت عِلّيه ايران و روزنامه ايران تبديل گرديد و تا زمان سلطنت مظفر الدين شاه هم‌چنان باقي بود و انتشار مي‌يافت.[18]

اقدامات و خدمات خارجی:
اميركبير قبل از صدرات، استقلال فكري خود را به نمايندگان خارجي‌‌ها نشان داد. چنان­كه براي آوردن وليعهد به تهران برخلاف معمول از بيگانگان پول قرض نگرفت و با كمك‌هاي ديگر آنان موافق نبود.[19]
قبل از وي استعمارگران اروپايي خصوصاً انگليس در امور داخلي ايران مداخله كردند. جسارت آن‌ها به حدي رسيده بود كه حتي توهين به صدر اعظم ايران نيز پروا نداشتند.[20] بسياري از اتباع بيگانه با استفاده از كاپيتولاسيون مصونيت‌هايي در خاك ايران داشتند،[21] اما امير در مقابل گستاخي‌ها و لجاجت سفيران انگليس مي‌ايستاد و آنجا كه به نفع و صلاح مملكت بود با زيركي و متانت و در جايي ديگر با شدت وحدت با آن‌ها برخورد مي‌كرد. نوشته‌هاي "گرنت واتسون انگليسي" به خوبي شاهد اين است­كه وي به هيچ وجه نمي‌خواست بيگانگان در امور داخلي ايران دخالت كنند.[22]
در فتنه سالار در مشهد، او مي‌دانست كه توطئه انگليس براي حفظ هندوستان در كار است. لذا به هيچ عنوان راضي نبود تا انگليسي‌ها در رفع غائله، مداخله كنند. اين سخن گرنت واتسن پربارترين كلام در باب اقدامات اميركبير است. او مي‌گويد:

«اميركبير در ظرف چند سال كوتاه، كار چند قرن را انجام داد»[23]

کد:
http://www.pajoohe.com/
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 تیر 1390 - 02:51    عنوان: زندگي نامه سيد جمال الدين اسد آبادي شخصيت بزرگ ايراني پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

يكي از خصوصيات بارز يك مدير و شخصيت اجتماعي شجاعت حق گويي و مبارزه با ستم است حتي اگر مددي نداشته باشد و مي بينيم سيد جمال الدين اسد آبادي فرزندي از خطه ايران و اسد اباد همدان با ايمان و شجاعتي تمام همانند امام حسين بخاطر حق گويي شهيد شد. جرم اين بزرك مرد ايراني مبارزه عليه استعمارگرانگليس و استبداد سلسله قاجاري بود. همانند ابوذر عفاري بخاطر حق گويي از كشوري به كشور ديگر تبعيد شد و حتي پادشاهان دنيا دوست عثماني تحمل جنازه او را نداشتند تا مبادا روابطشان با دول قاجاري تيره شود.

علت دفن سيد جمال الدين اسد آبادي در كابل بعلت استبداد و سلطه سلسله قاجاري مي بوده كه حتي تحمل قبر اين بزرك مرد ايراني را در خاك ايران نداشته اند. سيد جمال الدين اسد آبادي اين شخصيت ايراني سرنوشتي همانند جلال الدين مولانا در تركيه را دارد. مقبره بسياري از بزرگان ايراني در كشورهاي همسايه جا گرفته و لازم است كه سازمان گردشگري در اين باره سفرهاي تحقيقي براي دانش پژوهان و دانشجويان ترتيب دهد تا با برگزاري سمينار و برنامه هاي فرهنگي در محل مدفن اين بزرگان علاوه بر يادبود فرهنگي زمينه تحقيق بوجود ايد و جوانان ايراني با اين شخصيت هاي درخشان از بصره تا كربلا و نجف و مصر و تركيه و سوريه و افغانستان بيشتر آشنا گردند. ... مولف


====================

زندگي نامه سيد جمال الدين اسد آبادي شخصيت بزرگ ايراني، اسطوره مقاومت و روشنگري كشورهاي اسلامي


سید جمال در سال 1217 شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به امام حسین علیه السلام منتهی می گردد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است.

از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با قرآن و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با تفسیر قرآن آشنا شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به تهران عزیمت کرد و در سال 1228 شمسی، عازم نجف، و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان شیخ مرتضی انصاری در فقه و اصول و ملاحسین قلی درجزینی همدانی در اخلاق و عرفان بهره های علمی و معنوی فراوان برد.

در سال 1232 شمسی، بنا به دستور شیخ انصاری، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با حسادت علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به مصر عزیمت کرد.

در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله شیخ محمد عبده دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید.

سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه ی «عروة الوثقی» زد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.

سید به دعوت ناصر الدین شاه به ایران آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد.

سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه ی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) در شهر ری تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق می کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.

سید جمال پس از اخراج از ایران وارد بصره، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اکبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی سید حسن شیرازی می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند.

برخی معتقدند که این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.

حضور سید در طی سال های 1271 – 1270، در عراق تأثیر بسزایی بر حیات فکری، سیاسی و اسلامی شهرهای شیعه نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه ی اسلامی گذاشت.

او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق، به ویژه نجف و کربلا، شخصیتی شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حرکت «تجدید در اسلام» می شناختند و این شناخت را از طریق روزنامه ی «عروة الوثقی» و مجله ی «قانون» که در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، کسب کرده بودند.

سید جمال از دیدگاه شهید مطهری
شهید مطهری در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر می گوید: «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است.

او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی.

او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقاً آشنا شد.

سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد.

او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست.

بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد.»

سید جمال مهمترین دردهای جامعه ی اسلامی را این موارد تشخیص داده بود:

1- استبداد حکام.
2- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن از کاروان علم و تمدن.
3- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین.
4- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.
5- نفوذ استعمار غربی.

سید چاره این دردها را در امور زیر می دانست:

1- مبارزه با خودکامگی مستبدان.
2- مجهز شدن به علوم و فنون جدید.
3- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافه ها و پیرایه هایی که به اسلام بسته شده است.
4- ایمان و اعتماد به مکتب.
5- مبارزه با استعمار خارجی.
6- اتحاد اسلام.
7- دمیدن روح پرخاشگری و مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی.
8- مبارزه با خود باختگی در برابر غرب.

آخرین نامه
سید جمال که در باب عالی در آنکارا زندانی بود، آخرین نامه خود را در سه شنبه 5 شوال 1314، 9مارس 1897، به یکی از دوستان ایرانی خود می‌نویسد و ناامید از نجات و حیات، کشته شدن خویش را انتظار می‌کشد. واپسین کلام سید آنچنان نغز و صریح است که نیاز به تحلیل ندارد.

«دوست عزیز! من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود می‌نویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات، نه از گرفتاری متألم و نه از کشته شدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشته شدن.

حَبسم برای آزادی نوع، کشته می‌شوم برای زندگی قوم. ولی افسوس می‌خورم از این که کِشته‌های خود را ندرویدم. به آرزویی که داشتم کاملاً نایل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینم.

دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم. ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه ی مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخم های بارور و مفید خود را در زمین شوره زار سلطنت فاسد نمی‌نمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم، به نمو رسید. هر چه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید. در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانه ی من، به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت.

امیدواری‌ها به ایرانم بود. اجر زحماتم را به فراش غضب حواله کردند. با هزاران وعده و وعید به ترکیه احضارم کردند. این نوع مغلول و مقهورم نمودند. غافل از این که انعدام صاحب نیّت، اسباب انعدام نیّت نمی شود. صفحه ی روزگار، حرف حق را ضبط می کند.

باری، من از دوست گرامی خود، خواهشمندم این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم مسلک‌های ایرانی من برسانید و زبانی به آن ها بگویید: شما که میوه ی رسیده ی ایران هستید و برای بیداری ایرانی دامن همت به کمر زده اید، از حبس و قتال نترسید، از جهالت ایرانی خسته نشوید، از حرکات مذبوحانه ی سلاطین متوحش نگردید، با نهایت سرعت بکوشید با کمال چالاکی کوشش کنید، طبیعت با شما یار است و خالق طبیعت، مددکار.

سیل تجدد، به سرعت به طرف مشرق جاری است. بنیاد حکومت مطلقه متعدم شدنی است. شماها تا می توانید در خرابی اساس حکومت مطلقه بکوشید، نه به قلع و قمع اشخاص.

شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه ی سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، کوشش نمایید، نه از نیستی صاحبان عادات. هر گاه بخواهید اشخاص را مانع شوید، وقت شما تلف می گردد. اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب می کند. سعی کنید موانعی را که میانه ی الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوام فریبان را نخورید.»

سید در اواخر عمر در ترکیه زندگی، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.»

سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در 19 اسفند 1275 برابر با 9 مارس 1897، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاک فرستادند.

در سال 1324 شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت افغانستان در آنکارا موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید به دست آورد و بقایای جسد سید را در تابوتی به کابل انتقال داد.

کد:
http://www.hamshahrionline.ir/news-34181.aspx
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
mohamad2
پستتاریخ: سه‌شنبه 7 تیر 1390 - 19:35    عنوان: پاسخ به «زندگينامه مديران موفق در ايران و جهان» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

داره کولاک می‌کنه!
داره کولاک می‌کنه!

عضو شده در: 6 آبان 1386
پست: 179
محل سکونت: غرب ساوه
iran.gif


امتياز: 5550

خوب بود
منم رشته مدیریت بازرگانی ام....
Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email مشاهده وب سایت این کاربر شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
Aliabadi
پستتاریخ: جمعه 24 تیر 1390 - 05:57    عنوان: پاسخ به «زندگينامه مديران موفق در ايران و جهان» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مدیر انجمن
مدیر انجمن

عضو شده در: 30 بهمن 1388
پست: 2274

blank.gif


امتياز: 60455

دوست عزيز ميتونيد لطف بفرمائيد و در باره يك مدير موفق
1. خصوصيات فردي اش در رابطه با خودش
2. خصوصيات يك مدير موفق در رابطه با جايگاه در چرخه اقتصادي
3. خصوصيات يك مدير موفق در رابطه با زير دستانش
4. خصوصيات يك مدير موفق در رابطه با مشتريانش

چه است؟ از پيش از شما بخاطر ارائه تجربيات و دانش علمي و تخصصي تان در اين مقوله تشكر مي كنم. اميدوارم در اينده نزديك شما را هم در جمع مديران موفق ببينيم. Smiling
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک صفحه 1 از 1

فهرست انجمن‌ها » فرهنگستان » زندگينامه مديران موفق در ايران و جهان
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc