دوشنبه 14 آبان 1403

   
 
 پرسشهای متداول  •  جستجو  •  لیست اعضا  •  گروههای کاربران   •  مدیران سایت  •  مشخصات فردی  •  درجات  •  پیامهای خصوصی


فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » داستانک

ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2, 3 ... 23, 24, 25  بعدی
 داستانک « مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی » 
نویسنده پیام
SibeSorkh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 16:32    عنوان: داستانک پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

دختر جواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چند ماهه به آرژانتين منتقل شد. پس از دوماه ، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون : لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به تو خيانت کرده ام !!! و مي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست با عشق : روبرت
دختر جوان رنجيـده خاطر از رفتار مرد، از همه همکاران و دوستانش مي خواهد که عکسي از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکس ها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بي وفايش، در يک پاکت گذاشته و همراه با يادداشتي برايش پست مي کند، به اين مضمون :
روبرت عزيز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم، لطفاً عکس خودت را از ميان عکس هاي توي پاکت جدا کن و بقيه را به من برگردان ... Very Happy
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
تشکرها از این تاپیک
SibeSorkh از این تاپیک تشکر میکنم 
SibeSorkh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 16:55    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

این مردا کلا خیانت تو وجودشون نهادینه شده
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 19:07    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

زن گفت « نگذارشون بیرون تا وقتی ماشین می آد. باز این لعنتی ها پارش می کنن و بوی گندشون کوچه رو ور می داره» مرد قبل از گره زدن پلاستیک روی آشغال ها سم ریخت و گفت « دیگه کارشون تمومه ، فردا باید جنازه هاشون رو شهر داری گوشه و کنار خیابون جمع کنه » و کیسه زباله را بیرون برد. فردا روزنامه ها تیتر زدند : «مرگ خانواده پنج نفره بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده های غذایی» Worried
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 19:08    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

جایزه
اولین شعرش که چاپ شد پدرش یک دو چرخه آورد .
دومین شعر که چاپ شد پلیس پدرش را برد .
Sad
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 19:10    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

برای ما هم شاید پیش اومده ولی ما چشم هامون بسته و گوش هامون نشنیده
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
irani
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 19:15    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 9 آبان 1389
پست: 1044
محل سکونت: خونه بابام فعلا
blank.gif


امتياز: 27975

حالت خوبه Crying Crying Crying
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 19:47    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

عالی بودن Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 20:00    عنوان: عاشق واقعی پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

عاشق واقعی

امیری به شاهزاده گفت: من عاشق تو هستم.
شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.
امیر برگشت و دید هیچکس نیست.
شاهزاده گفت: عاشق نیستی... عاشق به غیر نظر نمی کند.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 21:56    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

ایرونی من حالم خوبه شما چطور؟
فرارسیدن ماه محرم ماه خون شممشیر جوانمردی رو به همه تسلیت میگم
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: دوشنبه 15 آذر 1389 - 21:58    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

گروهبان که از خواهر و مادر بچه بازجویی می‌کرد، سروان دست بچه را گرفت و با خود به اتاق دیگر برد.
گفت: بابات کجاست؟
بچه زیر لب گفت: رفته آسمان.
سروان با تعجب پرسید: چی؟ مرده؟
بچه گفت: نه، هر شب از آسمان پایین می‌آید، با ما شام می‌خورد.
سروان چشم گرداند و درِِ کوچکی را در سقف دید.
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: چهار‌شنبه 17 آذر 1389 - 12:48    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

شعر جالب یک بچه آفریقایی با استدلال شگفت انگیز. این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال ۲۰۰۵ شده. توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره.

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم.
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم.
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم.


و تو، آدم سفید،
وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی.
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای.
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی.
و وقتی می میری، خاکستری ای.
و تو به من میگی رنگین پوست ؟؟؟
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
soveh
پستتاریخ: چهار‌شنبه 17 آذر 1389 - 15:32    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها

عضو شده در: 2 فروردین 1389
پست: 3473
محل سکونت: IRAN
blank.gif


امتياز: 87705

فوق العاده بود مرسی Applause
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email شناسه عضویت در Yahoo Messenger [وضعيت كاربر:آفلاین]
SibeSorkh
پستتاریخ: چهار‌شنبه 17 آذر 1389 - 17:47    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر دائمی
کاربر دائمی

عضو شده در: 24 آبان 1389
پست: 1253
محل سکونت: حوالی خدا
iran.gif


امتياز: 32905

Smiling Eshve ای وای ممنون
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی مشاهده وب سایت این کاربر [وضعيت كاربر:آفلاین]
Yakamoz
پستتاریخ: چهار‌شنبه 17 آذر 1389 - 23:41    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 3 آذر 1389
پست: 237
محل سکونت: یه گوشه دنیا
blank.gif


امتياز: 6270

Smiling سلام
خــــــــــــــــــــــــیلی جالب بودند ؛ من همه داستانک هارو خوندم هموشن جالب بودند
آفـــــــــرین Applause
نمره : 20
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
Yakamoz
پستتاریخ: چهار‌شنبه 17 آذر 1389 - 23:48    عنوان: پاسخ به «داستانک» پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال

عضو شده در: 3 آذر 1389
پست: 237
محل سکونت: یه گوشه دنیا
blank.gif


امتياز: 6270

من هم با اجازه یکی دو تا داستان کوتاهی که تو ذهنم هست رو میتایپم ؛ Eshve
بازگشت به بالای صفحه
خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی [وضعيت كاربر:آفلاین]
نمایش پستها:   
ارسال موضوع جدید  پاسخ دادن به این موضوع   تشکر کردن از تاپیک رفتن به صفحه 1, 2, 3 ... 23, 24, 25  بعدی صفحه 1 از 25

فهرست انجمن‌ها » داستان و نوشته های زیبا » داستانک
پرش به:  



شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید
شما نمیتوانید به نوشته های خود فایلی پیوست نمایید
شما نمیتوانید فایلهای پیوست این انجمن را دریافت نمایید


Home | Forums | Contents | Gallery | Search | Site Map | About Us | Contact Us
------------------------------------------------------------------------

Copyright 2005-2009. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc